عقیده من تا زمانی که آقای خامنهای در قید حیات باشد، احمدینژاد امکان بازگشت به بازیهای سیاسی را نخواهد داشت
میتوان در کنار روحانی چهره قویتر و پیگیرتری معرفی کرد که ضعفهای دولت روحانی را هم نداشته باشد و به این ترتیب حتی اگر به فرض و در دقیقه نود این کاندیدا هم تایید شد، شاید لازم باشد این بار آقای روحانی به نفع کس دیگری کنار برود.
اصلاح طلبان میتوانند مساله را به این صورت طرح کنند که هر کس که احتمال رای آوری بیشتری دارد بماند. پس این کار یک اقدام واقعی است نه نمایشی. به این ترتیب در حالت حداکثری کاندیدای خود را به میدان میفرستند و در حالت حداقلی به فضای انتخابات سمت و سو میدهند و نمی گذارند فضای انتخابات را شعارها و ادبیات جریان مقابل اشغال کند و تحت تاثیر قرار دهد.
در مورد کاندیداهای احتمالی اصولگرایان٬ بحث را به چه شکلی میبینید، با محور قرار دادن روحانی آیا به نظرتان در جبهه اصولگرایی کاندیدای همسنگ روحانی پیدا میشود یا احتمال ظهور آن در ماههای آینده وجود دارد؟
از شواهد موجود چنین برمیآید که بخشی از جریان محافظه کار و در واقع جریان افراطی آن عزم خود را برای تکدوره ای کردن روحانی جزم کردهاند، رد پای این تلاشها در تبلیغات شبکهها و رسانههای عماریون، افسران جنگ نرم و برخی از نظامیان و ادبیات آنها نسبت به دولت روحانی قابل مشاهده است. البته من هنوز علامتی مبنی بر این ندیدهام که آقای خامنهای هم با این پروژه همراه باشد و به نظرم هنوز به این نتیجه نرسیده است که دولت اعتدال بر خلاف همه دولتهای قبلی که ایشان با آنها کار کرده است تک دورهای باشد. البته در سخنرانیها و اظهارنظرهای خود گاه به این جریان خوراک میدهد اما به نظرم ایشان برای نتیجه نهایی منتظر مشاهده عملکرد ترامپ است تا بر اساس آن تصمیم نهاییاش را بگیرد. فعلا فکر میکنم به جریان افراطی هم اجازه داده است فعالیت خودش را بکند و اگر میتواند روحانی را روی صندوق رای شکست دهد. خودش از بیرون نظاره گر این رقابت است.
اما از میان کاندیداهای بالقوه اصولگرایان، احمدی نژاد که عملا از دور خارج شد و دلیل کنار گذاشتن وی نیز دقیقا نحوه برخورد وی با بیت قدرت بود. به عقیده من تا زمانی که آقای خامنهای در قید حیات باشد، احمدینژاد امکان بازگشت به بازیهای سیاسی را نخواهد داشت. دیگر این که احمدی نژاد بزرگترین شکاف ممکن را در نیروهای محافظه کار ایجاد کرد و حضور دوباره وی موجب فعال شدن این شکاف میشد.
در مورد قاسم سلیمانی هم وی با اظهار نظر خود٬ به نوعی از شایعات کنار رفت و به نظر میرسد که قصد حضور به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری را ندارد اما دلیل اصلی عدم حضور وی این بود که به عقیده من عملا شانسی نداشت٫ چرا که مردم چندان به نظامیها رای نمیدهند.
وی هر چند که با روایتهایی که در حول وی شکل دادند هوادارانی پیدا کرد اما واقعیت این است که او رقیب سختی برای روحانی و یا هر کاندیدای دیگری نبود. رقبای هر کاندیدای نظامی میتوانند خطر بروز جنگ را در صورت انتخاب وی به مردم که از جنگ و ویرانی هراس زیادی دارند، یادآور شوند و این دافعه زیادی دارد و در واقع نقطه ضعف و پاشنه آشیل نظامیان و از جمله قاسم سلیمانی است.
قالیباف نیز در صورت حضور ضعفهای بزرگی دارد و حریف قدری نیست و پیش از این هم که مشکلات و اما و اگرهای کمتری داشت رای نیاورده بود. فتاح چهره دیگری است که از او به عنوان کاندیدای اصولگرایان سخن به میان میآید. او هرچند خبرهای مربوط به کاندیداتوریاش را تکذیب کرده اما گاه اقداماتی انجام میدهد که شدیدا شائبه تبلیغاتی دارد. شاید برخی روی سبد رای او در افراد تحت پوشش کمیته امداد به خاطر سمتاش در این نهاد حساب کرده اند.
اما واقعیت این است که همه این افراد یا نقاط ضعف جدی دارند و یا کاریزمای خاصی ندارند و زیاد رای آور نیستند؛ در نتیجه چهره قوی و قابل ذکری در میان آنها مشاهده نمیشود.
اگر روحانی و نامزدهای اصلاحطلبان؛ به شرط پاکدست بودن این جرات را داشته باشند که در مناظرههای انتخاباتی دست بر نقاط تاریک عملکرد آنان بگذارند و این ضعفها را نشان دهند و یا مناظره را به حوزههایی بکشانند که آنها سعی میکنند از اظهار نظر و اعلام برنامه روشن در این باره طفره بروند؛ میتوانند آنان را شکست دهند.
در گفتههای خود به موضع آقای خامنهای درباره روحانی اشاره کردید که به نوعی روش کج دار و مریزی را برای حمایت تلویحی از اصولگرایان در پیش گرفته است، اما منتظر عملکرد ترامپ است، فارغ از رویکرد جریان افراطی و با توجه به تنش های تاریخی میان رهبر و روسای جمهور ایران که به آن اشاره کردید، این رابطه را در حال حاضر چگونه میبینید و چه عواملی را در آن تعیین کننده میدانید؟
رهبر ایران در بحث اقتصاد و سیاست خارجی با روحانی همسو بوده است، البته تعابیر دیگر هم از این همسویی وجود دارد و این تحلیل هم شنیده میشود که اساس انتخاب روحانی خواست رهبر ایران برای پیش بردن سیاست تنشزدایی با غرب بود، که من با آن چندان همراه نیستم و معتقدم انتخاب روحانی اراده مردم بوده است که آقای خامنهای نیز همراه شد وگرنه ترجیح ایشان کس دیگری بود٬ اما خب نقاط افتراق فراوانی هم وجود دارد.
مساله دیگر این است که در ایران بعد از سال ۸۸ تقلب در انتخابات سخت شده است، آقای خامنهای هر چند هنوز تا حدی مردد است و در کل هم یک فرد اصولگرای سربراهتر را به روحانی ترجیح میدهد٬ اما هنوز علائم قطعی در رابطه با یک عزم جدی عملی برای یک دوره ای کردن روحانی بروز نداده است.
انتصابها و تغییرات اخیر در نیروهای نظامی و بر سر کار آمدن افراد تندروتر از سوی ایشان میتواند برای برخی قرائنی برای تدارک شرایط برای اعمال تندتری باشد، اما به نظر من لزوما به معنی تحرکاتی برای یک دورهای کردن روحانی نیست. تا اینجای کار فکر میکنم آقای خامنهای به یک روحانی ضعیفتر شده برای دور دوم هم راضی است.
ریاست جمهوری ترامپ چگونه میتواند بر انتخابات پیش رو و همچنین معادلات داخلی ایران اثر بگذارد؟
واقعیت این است که در عرصه بینالمللی با ورود آقای ترامپ معادلات جدیدی برقرار شد. دیدیم که با روی کار آمدن ترامپ آقای خامنهای گفت که ما «نه عروسی میگیریم و نه عزا». این یک اظهار نظر کاملا پراگماتیستی بود، چرا که وی به خوبی به این مساله واقف است که پیش از این کشور در چه وضعیت اسفناکی بود و حال خطر تحریم و جنگ به نوعی رفع شده اما وضعیت اقتصادی همچنان بحرانی و وخیم است. بنابراین در اظهارنظر این واقعیت را منظور میکند.
البته با هر احساس استغنایی ممکن است ایران به بلندپروازیهای کوچکی نیز دست بزند، مانند آنچه که در سوریه و عراق در حال وقوع است. این تصور نیز وجود دارد که ترامپ هم شاید خیلی این بازی را به هم نزند.
رئیس جمهوری در ایران موفق و محبوب خواهد شد که بتواند بین «مطالبات مردم» و «تمایلات بیت قدرت» کفه را به سوی مردم سنگین کند
اما مساله مهم دیگر در مورد ترامپ٬ پیش بینیناپذیر بودن وی است. به این معنی که هر کار تحریکآمیزی مثلا در منطقه خلیج فارس ممکن است به برخورد نظامی شدید منجر شود و برخلاف دوران اوباما به صورت شتابانی حالت تند به خودش بگیرد. با توجه به روانشناسی طرفین ضربه اول ممکن است به ضربه دوم و ضربات بعدی و حتی جنگ و تقابل نظامی، محدود یا حتی دامنه دار منجر شود.
در پایان با فرض حضور روحانی یا کاندیدای اصلاحطلبان در انتخابات٬ علیرغم همه اما و اگرها چه شعارها و وعدههایی را در کارزار انتخاباتی قابل طرح و به نوعی میتوان گفت رایآور میدانید؟
این که آقای روحانی در انتخابات آینده چه حرف جدیدی خواهد داشت تا حد زیادی بستگی به رقیبی دارد که در پیش رو دارد.
اما با توجه به شرایط موجود به طور کلی میتوان ۴ شعار محوری را به طیف اصلاحطلب و اعتدالی پیشنهاد کرد:
اول مبارزه با فساد، برای مردمی که در تنگدستی زندگی میکنند مبارزه با فسادی که آن را بر فقر خود موثر میدانند مهم و حیاتی است.
دومین محور اساسی میتواند «صرفه جویی برای حکومت؛ رفاه برای ملت» باشد. دقت کنید که اینجا دیگر مساله فساد؛ اختلاس یا کلاهبرداری نیست. مساله حیف و میل منابع عمومی ملتِ تحت فشار با تصمیمات سیاسی حاکمیت است. اگر نامزد اصلاح طلبان و آقای روحانی به عنوان مثال بتوانند دوباره شعارهایی از جنس «اگر چرخ سانتریفیوژها می چرخند، چرخ اقتصاد هم باید بچرخد » بدهند میتواند در جلب نظر و افکار عمومی موفق شود. شعارهایی از این دست شعار در حوزههای «مرزی» است یعنی سرمرز خط سرخهای حکومت که در آن دوره پرونده هستهای بود. این بار میتواند حیف و میل وسیع و غیرشفاف منابع ملی و پولهای ایران را در منطقه و به خصوص سوریه هدف قرار دهد. این مساله برای اینکه امکان طرح بیابد و تحمل شود، میتواند به صورت تلویحی حتی همسو با شعارهای جریان مسلط مطرح شود که هر چند ما مخالف داشتن حوزه نفوذ در منطقه نیستیم و مخالف برخی سیاستهای جهانی و یا کشورهای منطقه در مورد مثلا سوریهایم؛ اما موضوع این است که ملت ایران «پولی برای خرج کردن» در سوریه و پیشبرد این نوع سیاستها در دیگر مناطق ندارد. منطق معروف «چراغی که به خانه رواست؛ به مسجد حرام است» و شعار «صرفه جویی برای حکومت؛ رفاه برای ملت» میتواند یک محوراساسی شعارهای انتخاباتی قرار بگیرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر