آینده نگر ها و تجربه ایران
نقش ایران بمثابه مهد اولین انقلاب ارتجاعی در عصر ما، به این معنی است که آزادی ایران از کابوس جمهوری اسلامی، و حرکت بسوی آینده، بهترین نمونه را به جهان، برای چیرگی بر عقب گرد ماقبل صنعتی، و راه گشائی بسوی جامعه فراصنعتی، ارائه خواهد کرد.
رفتن فراسوی جامعه صنعتی، به صریح ترین شکل خود در ایران خواهد بود، در مقایسه با کشورهائی نظیر آمریکا، که بشکل تدریجی، توسعه فراصنعتی جوانه زده است. تجربه ایران، نقش مرکزی برای فرموله کردن راه های ترقی بسوی جوامع فراصنعتی را ایفا خواهد کرد، همانگونه که در قرن هجدهم، انقلابات آمریکا و فرانسه، نقش مرکزی را در بیشتر کشورها، برای جستجوی راه حل های فراسوی جامعه قرون وسطائی، با شکل دادن پارادیم ساختن جامعه صنعتی، ارائه دادند.
آنچه مایه تأسف است، این است که آینده نگرهای کشورهای دیگر، اساسأ به توسعه ایران توجهی نکرده اند، و تنها وضعیت ایران را در محدوده مسائل روابط ایران و آمریکا نگریسته اند، چه در زمان شاه و چه در زمان جمهوری اسلامی و گروگانگیری. اگر کسی به نشریات جامعه جهان آینده در 20 سال گذشته نظری بیافکند، بسختی بتوان مقاله ای درباره ایران در آن یافت. در میان آینده نگرها، فقط دانیل بل اشاره ای به ایران و مسأله سلمان رشدی دارد، و آلوین تافلر نیز چند اشاره ای به ایران در آثار خود دارد.
ایرانیان و آنهائی که وضعیت ایران را درک میکنند، کسانی خواهند بود که میتوانند آگاهی درباره تجربه ایران را به حهان عرضه کنند، و کمک کنند که آینده نگر های کشورهای دیگر، اهمیت تحول و عقب گرد تجربه ایران را درک کنند، و اهمیت آنرا در ارتباط با توسعه فراصنعتی در کلیت آن درک نمایند، وقتی که تجول تاریخی فراصنعتی، از سوی نیروهای قدرتمند ماقبل صنعتی، نظیر اسلامگرایان، به جالش کشیده شده است، و از طریق نهادهای اجتماعی واپس گرای کهن، نظیر قدرت اسلامگرائی بنیادگرا که در نماز جمعه های اسلامی خاورمیانه به نمایش گذارده میشود.
مردم ایران با شکل دادن حزب آینده نگر، و راهبردی تحول تاریخی ایران به شکوفائی کامل فراصنعتی، میتوانند نمونه ای برای جهان شوند، در ایجاد شیفت از پارادیم صنعتی به پارادیم فراصنعتی. چالش مقابل ایران، شکل دادن و ساختن جمهوری فدرال سکولار دموکراتیک در ایران است.
آنگونه که در بخش های بعدی کتاب ایران آینده نگر نشان داده ام، متأسفانه پافشاری رضا پهلوی و سلطنت طلبان ایران، برای احیأ جکومت خانواده پهلوی در ایران، انرژی زیادی از ایرانیان را در تقلا در برابر سلطنت به هدر داده است، سلطنتی که بیش از 25 سال پیش به تاریخ تبدیل شده است، و قبلأ در یک رفراندوم در ایران نیز با رأی قریب اتفاق مردم حذف شده بود.
کوشش برای انحراف جنبش مردم به احیأ سلطنت، فقط برای اهداف خود خواهانه یک خانواده خلع ید شده از قدرت است، و استفاده از ثروتش، برای اهداف واپس گرایانه بازگشت دادن ایران به گذشته ای متروک شده، جهت بازیابی قدرت و ثروت گذشته خود، و این امر جنبش دموکراسی خواهی ایران را، از تمرکز نیروهای اپوزیسیون برای برکندن رژیم واپسگرای جمهوری اسلامی، و جایگزینی آن با یک جمهوری آینده نگر، باز داشته است، و دوباره نظیر انقلاب 57، یک نیروی واپسگرا، یعنی این بار سلطنت، در پی احیأ قدرت از دست رفته خود در ایران ، از طریق استفاده از جنبش مردم است.
صرفنظر از این انحراف مسیر کردن ها، ایران و ایرانیان نقش رهبری را در فرموله کردن راه حل های مناسب برای ساختن جامعه فراصنعتی خواهند داشت، و میتوانند به دیگران در نقاط مختلف جهان، از طریق ایجاد نمونه توسعه فراصنعتی در عصر ما کمک کنند، بویژه با نشان دادن آن در یک کشور توسعه نیافته، و با در برگیری همه عرصه های زندگی.
برای نیروهای سکولار و دموکراتیک ایران، جهت ایجاد رهبری مناسب برای این تحول آینده ایران، نیاز به یک حزب آینده نگر است، که چنین تحولی را میتواند رهبری کند، وگرنه حتی اگر قدرت کسب شود، یک رهبری مناسب حضور نخواهد داشت، و ما همه خوب میدانیم که چنین فقدان رهبری آینده نگر در 1357، با پیروزی واپسگرائی پایان یافت، و چه هزینه گزافی را ایران و ایرانی به آن علت پرداختند، زمانیکه پارادیم ارتجاعی، بمثابه راه حل برگزیده شد. به همین دلیل پلاتفرم مفصلی در جزئیات برای حزب آینده نگر ایران پیشنهاد شد.
ممکن است تصور شود که آینده نگر بودن، فقط به معنی آموختن نظریاتی است که در کتابهای کاتالوگ کتاب جامعه جهان آینده لیست شده اند. بدون شک آن کتابها بهترین مجموعه ادبیات آینده نگرانه موجود هستند. اما برای درک واقعی آنچه آینده نگری مدرن در بر میگیرد، تجربه ایران، گویاترین نمونه برای هر آینده نگر است، که هنوز نیز یک رویداد زنده است.
وقتی که به ایران برخورد میکنیم، ما مشخصأ بایستی که مسائل مهم توسعه سیاسی را پاسخ گوئیم، ابتدا مسأله قدرت ادامه دار روحانیت شیعه در قوه قضائیه ایران، و بخش های دیگر قدرت در ایران است، و نیروی آن در موسسات عرفی نظیر دفاتر ثبت املاک، و این واقعیت که عدم جدائی دولت و مذهب، حقیقتی در ایران بوده است، و آن هم قبل از تولد جمهوری اسلامی.
در نتیجه نیاز مشخص برای فراخواندن، برای حذف مقام های روحانیت در ارگان های دولتی ایران، و نیاز به حذف *همه* قوانین اسلامی در ایران، از جمله قوانین قصاص، تعریف واقعی سکولاریسم در ایران است. ثانیأ عدم وجود فدرالیسم در ایران ، عامل مهم دیگری است که رشد دموکراسی در ایران را سد کرده است. و سوم آنکه نیروی اقتصاد دولتی، مبنای دوام استبداد در ایران بوده است، تحت رژیم های مختلف. این ها مسائل کلیدی برای دستیابی به ترقی ایران هستند.
برخی از این موضوعات، نظیر موقعیت روحانیت شیعه در دولت ایران، ممکن است برای آینده نگر هائی که به نیازهای توسعه در آمریکا توجه دارند، اهمیتی نداشته باشند، معهذا، موانع ماقبل صنعتی مننتج شده ار نفوذ مذاهب یا ایدئولوژی های دیگر ماقبل صنعتی، چندان تفاوتی ندارد، و در نتیجه دست و پنجه نرم کردن با این معضلات، برای دیگر نقاط جهان نیز مسائل واقعی است، و تجربه ایران پارادیم روبرو شدن با مقاومت نهادهای ماقبل صنعتی در برابر شکل گیری تمدن نوین را، برای آینده نگر ها برسیم میکند.
تجربه ایران با موانع ماقبل صنعتی، و راه حل های مناسب آن، به بهترین وجه آشکار میسازد، که وقتیکه نیروهای مترقی نمیخواهند سیستم استبدادی دیگری را خلق کنند، با چه مشکلاتی روبرو هستند. یعنی اگر سیستمی با اقتصاد راکد و نقض حقوق بشر، جایگزین سیستم صنعتی شود، ترقی بسوی جامعه فراصنعتی حاصل نشده است، و بسادگی واپسگرائی است که در زرورق دیگری پیچیده شده، و بمثابه راه حل مسائل جهان صنعتی بحران زده، ارائه میشود.
۱۳۹۵ آذر ۲۸, یکشنبه
ما باید اینده نگر باشیم نه اینده گرا خطر استبداد دیگری در راه است
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر