سخنرانی 27 آوریل ترامپ نشان داد که جهتگیری محافظهکارانه با قالبهای عملگرایانه جایگزین ادبیات پوپولیستی در نگرش سیاست خارجی ترامپ شده است. هرگاه رقابتهای کاندیدا در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا انجام پذیرد، زمینه تبیین رویکرد کاندیدا درباره موضوعات بحرانی فراهم میشود. طبیعی است که در زمان محدودی، ترامپ به تبیین رویکرد خود درباره ایران، بحران سوریه، چگونگی مقابله با داعش و الگوی تعامل با اسرائیل مبادرت مینماید.
در اولین روز بعد از رقابتهای انتخاباتی آمریکا، مواضع پوتین و اولاند کاملا متفاوت از یکدیگر بوده است. پوتین بر این اعتقاد است که ترامپ دوره جدیدی از همکاریهای بینالمللی را شکل خواهد داد. درحالیکه اولاند وضعیت جدید در آمریکا را براساس نشانههایی از ابهام، بلاتکلیفی و سرگردانی اروپا تحلیل میکند. تعاملگرایی با اروپا، روسیه و چین را میتوان محورهای اصلی سیاست خارجی ترامپ در فضای راهبردی دانست. حمایت از اسرائیل محور دیگر نگرش ترامپ در مورد سیاست منطقهای آمریکا در خاورمیانه است.
درخصوص مساله سوریه و داعش رویکرد او چه خواهد بود و چقدر از سیاستهای باراک اوباما پیروی خواهد کرد؟
رویکرد ترامپ در مورد داعش همواره انتقادی بوده است. داعش در تفکر ترامپ و حامیان وی نمادی از بنیادگرایی اسلامی محسوب میشود که ضرورت مقابله همهجانبه با چنین گروهی اجتنابناپذیر خواهد بود. به همین دلیل است که ترامپ از سیاستهای سختگیرانه و شدت عمل نظامی بیشتری در مقابله با داعش استفاده خواهد کرد. داعش در نگرش ترامپ بهعنوان بازیگر آشوبسازی محسوب میشود که باید مقابله همهجانبهای با آن انجام پذیرد.
واقعیتهای ساختاری و ادبیات ترامپ بعد از پیروزی در انتخابات بیانگر این نکته است که اگر هر فردی از هر حزب و جناحی بهقدرت برسد، ناچار خواهد بود تا منافع ملی و نیازهای اجتماعی شهروندان همانند رفاه، امنیت و خدمات اجتماعی را تأمین نماید. در چنین شرایطی، زمینه برای کنشهای حزبی وجود خواهد داشت. رویکرد ترامپ بیش از آنکه با قالبهای کنش سیاسی و غریزی وی پیوند داشته باشد، انعکاسی از ضرورتهای سیاست خارجی آمریکا محسوب میشد. به همین دلیل است که موضوع غلبه بر داعش را میتوان یکی از نکات محوری مواضع راهبردی ترامپ بعد از پیروزی انتخاباتی دانست.
در دوران رقابتهای انتخاباتی، ترامپ به این موضوع توجه و تاکید داشته است که حامیان منطقهای داعش را تحت فشار قرار داده تا زمینه افول تدریجی گروههای تروریستی بهوجود آید. بخش دیگری از رویکرد ترامپ را میتوان انتقاد از سیاست خاورمیانهای اوباما دانست. ترامپ بر ضرورت کاهش قدرت منطقهای ایران تاکید دارد. اگرچه ریشههای قدرتیابی منطقهای ایران مربوط به سالهای 2001 بهبعد یعنی دوران ریاستجمهوری جورج بوش بوده است، اما ترامپ تلاش دارد تا قدرتیابی و نقش منطقهای ایران را مربوط به دوران باراک اوباما بداند. ترامپ بر این اعتقاد است که اگر ایران نقش قدرت منطقهای را ایفا نماید، در آن شرایط متحدین ایالاتمتحده با دشواریهای امنیتی روبهرو خواهند شد.
باتوجه به موضعگیریهای نسبتا منفی ترامپ درباره اعراب در مقایسه با هیلاری کلینتون در زمان رقابتهای انتخاباتی، اکنون که او به کاخ سفید راه یافته، روابط واشنگتن با کشورهای عربی چه سمت و سویی خواهد گرفت؟
ترامپ نهتنها نسبت به داعش بلکه در برخورد با سیاستهای هویتی و الگوی کنش تکفیری عربستان نیز دارای نگرش انتقادی است. اگرچه برخی از تحلیلگران به این موضوع اشاره دارند که ترامپ آمادگی پذیرش قدرت راهبردی برای عربستان را دارد، اما واقعیت آن است که نگرش ترامپ با بنیادگرایی مذهبی در تضاد قرار دارد. سخنرانی 27 آوریل ترامپ در مورد سیاست خارجی و رویکرد منطقهای آمریکا نشان داد که در بسیاری از مواقع کاندیدای جمهوریخواهان، سیاست تهاجمی و محافظهکارانهای در برخورد با موضوعات منطقهای، راهبردی و سیاست خارجی باراک اوباما در برخورد با ایران دارا بودهاند. بخشی از این رقابتها مربوط به ساختار سیاسی و رقابتهای حزبی در سنت سیاسی آمریکا است.
واقعیتهای راهبردی بیانگر آن است که ساختار سیاسی آمریکا براساس نشانههایی از موازنه و کنترل تداوم مییابد. بیان چنین مفاهیمی در مقابله با سیاست منطقهای و ساختار سیاسی ایران بیانگر آن است که بسیاری از کاندیداهای محافظهکار و پوپولیست آمریکایی تلاش دارند تا مقابله با ایران را در چارچوب سیاستهای هیجانی در جهت جذب افکار عمومی سازماندهی نمایند. کشورهای عربی بهعنوان پایگاهی برای قدرت منطقهای آمریکا محسوب میشود اما ترامپ نگرش خوشبینانهای نسبت به گروههایی که با ایدئولوژی و آرمانهای تکفیری آخرالزمانی زمینه ظهور داعش را بهوجود آورند، هماهنگی چندانی نخواهد داشت.
جهتگیری سیاست خارجی ترامپ در اواخر آوریل 2016 نشان میدهد که تضادهای آمریکا و عربستان در شرایطی که ترامپ بهقدرت برسد افزایش خواهد یافت. رویکرد هویتگرای ترامپ میتواند علیه بنیادگرایی تکفیری و سیاستهای منطقهای عربستان سازماندهی شود. هرچند که نمیتوان ترامپ را بهعنوان گزینه مطلوبی برای سیاستهای منطقهای ایران دانست، اما نگرش هویتگرا و ادبیات محافظهکارانه ترامپ در مرکز منافع ملی آمریکا معطوف به مقابله موثر با گروههای تکفیری و مورد حمایت عربستان در محیط منطقهای خاورمیانه بوده است. بیان چنین رویکردی بهمفهوم آن است که تضادهای عربستان و ترامپ در سالهای آینده افزایش خواهد یافت.
ترامپ بر این موضوع تاکید داشت که حامیان منطقهای داعش را تحت فشار قرار داده تا زمینه افول تدریجی گروههای تروریستی بهوجود آید. بخش دیگری از رویکرد ترامپ را میتوان انتقاد از سیاست خاورمیانهای اوباما دانست. در این فرآیند، ترامپ بر ضرورت کاهش قدرت منطقهای ایران تاکید دارد. اگرچه ریشههای قدرتیابی منطقهای ایران مربوط به سالهای 2001 بهبعد یعنی دوران ریاستجمهوری جورج بوش بوده است، اما ترامپ تلاش دارد تا قدرتیابی و نقش منطقهای ایران را مربوط به دوران باراک اوباما بداند. ترامپ بر این اعتقاد است که اگر ایران نقش قدرت منطقهای را ایفا نماید، در آن شرایط متحدین ایالاتمتحده با دشواریهای امنیتی روبهرو خواهند شد.
آیا باتوجه به برخی صحبتهای کاندیدای پیروز در رقابتهای انتخاباتی در بحث سوریه و روسیه، ترامپ سیاستهایی همسو با مسکو را در پیش خواهد گرفت؟
یکی از موضوعات اساسی سیاست خارجی ترامپ را میتوان تعامل با روسیه برای مقابله با گروههای تکفیری ازجمله داعش دانست. باراک اوباما تلاش کرد تا زمینههای لازم برای پذیرش جبههالنصره را بهوجود آورد. در برخی از عملیات نظامی آمریکا علیه داعش، زمینه برای همکاریهای تاکتیکی آمریکا با نیروهایی همانند جبههالنصره مشاهده میشود. طبعا تغییر در روندهای تاکتیکی، نظامی و عملیاتی آمریکا در کوتاهمدت محدود است. درحالی که میتوان نشانههایی از تغییر بنیادین نسبت به سیاست خارجی آمریکا در فضای منطقهای را مشاهدهکرد. شاید بتوان سوریه را در زمره نقطهعطف تغییر در الگوی راهبردی دونالد ترامپ در مقایسه با باراک اوباما دانست.
ترامپ در سخنرانی خود نشان داد که همکاری با چین و روسیه در مورد اختلافات منطقهای ادامه خواهد یافت. اختلافات منطقهای آمریکا با روسیه در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما افزایش یافته و ترامپ تلاش دارد تا جلوههایی از اعتمادسازی در روابط با روسیه را ایجاد نماید. اگر نیکسون و کیسینجر در دهه 1970 تلاش داشتند تا زمینه ارتقای چین برای موازنه اتحاد جماهیر شوروی رابهوجود آورند، هماکنون ترامپ و تیم محافظهکار در سیاست خارجی حزب جمهوریخواه تلاش دارند تا زمینههای لازم برای محدودسازی چین از طریق روسیه را فراهم آورند.
در بحث ایران و برجام رئیسجمهور جدید آمریکا چقدر جای مانور دارد و آیا ترامپ همچون صحبتهای انتخاباتیاش علیه برجام وارد عمل خواهد شد یا خیر چنین زمینهای برای او فراهم نیست؟
رئیسجمهور اسلامی ایران به این موضوع اشاره داشت که انتخابات ریاستجمهوری آمریکا تاثیر چندانی در سیاست خارجی ایران نخواهد داشت. محور اصلی سیاست دولت را میتوان پیگیری اهداف برجام دانست. الگوی توافق برجام هیچگاه دورنمای مثبت و سازندهای برای ایران نداشته است. واقعیت ترامپ بهگونهای است که مساله مربوط به قابلیت هستهای ایران را در فضای ساختاری مورد توجه قرار میدهد. اگرچه رئیسجمهور جدید آمریکا نسبت به چنین موضوعاتی متعهد نبوده، اما واقعیت آن است که ترامپ تلاش میکند تا از الگوهای ساختاری در ارتباط با ایران استفاده نماید. نگرش ترامپ نشانههایی از همکاریهای محدود و مرحلهای را منعکس میسازد. مساله اصلی آمریکا را میتوان طرح موضوعاتی همانند شفافسازی و گسترش بازرسیهای مرحلهای دانست. چنین رویکردی بیانگر آن است که سیاست ترامپ در مقایسه با اوباما و در ارتباط با موضوعاتی همانند برجام و سیاست منطقهای با تغییر چندانی روبهرو نخواهد شد.
در نهایت بهطور کلی بهنظر شما هیلاری برای ایران بهتر بود یا ترامپ و به چه دلیل؟
تصمیمگیری سیاست خارجی آمریکا در ارتباط با ایران ماهیت ساختاری دارد. روندهای تغییر در سیاست خارجی آمریکا نسبتا محدود است. سیاست خارجی آمریکا روندهایی را پیگیری میکند که در حوزه بوروکراتیک شکل گرفته و تبدیل به سیاست گردیده است. روندهای مربوط به سیاست خارجی ترامپ و هیلاری کلینتون به میزان قابلتوجهی با یکدیگر یکسان و مشابه خواهد بود. به همین دلیل است که هیلاری یا ترامپ تفاوت الگویی چندانی با یکدیگر در برخورد با ایران ندارند.
پیروزی ترامپ را نمیتوان بهمنزله تغییر سریع و راهبردی در روند سیاست خارجی آمریکا دانست. واقعیت آن است که ترامپ با برخی از تهدیدات منطقهای ایران همانند عربستان نگرش همکاریجویانهای همانند هیلاری کلینتون نخواهد داشت. هیلاری کلینتون در حوزه سیاست خارجی به مجموعههای عربمحور و اسرائیلمحور تعلق دارد. درحالیکه ترامپ بهگونه تدریجی به محافظهکاران سیاست خارجی آمریکا نزدیک خواهد شد. روندهای سیاست خارجی و امنیتی آمریکا تابعی از روندهای «تغییر و تداوم» در دوران بعد از رقابتهای انتخاباتی خواهد بود. پدیده ترامپ میتواند تاثیر خود را در گفتمان سیاسی و ادبیات راهبردی آمریکا بهجا گذارد، اما قادر نخواهد بود تا بر الگوهای سیاستگذاری امنیت منطقهای آمریکا تاثیر قابل توجهی بهجا گذارد. بخشی از این رقابتها مربوط به ساختار سیاسی و رقابتهای حزبی در سنت سیاسی آمریکا است. واقعیتهای راهبردی بیانگر آن است که ساختار سیاسی آمریکا براساس نشانههایی از موازنه و کنترل تداوم مییابد.
واقعیت آن است که هیلاری کلینتون دارای پیوندهای راهبردی با کشورهای جهان عرب بوده و کارگزاران سیاست خارجی کلینتون همانند «دنیس راس» دارای رویکرد عربمحور و اسرائیلمحور هستند. در چنین شرایطی، اگر هیلاری کلینتون رئیسجمهور ایالاتمتحده میشد، در آن شرایط زمینه گسترش جنگ از سوریه به عراق و لبنان فراهم میشد. هیلاری کلینتون بخشی از فضای سیاست آشوبساز در خاورمیانه بوده و از ادبیات تهاجمی در مقابله با سیاست منطقهای ایران بهره میگیرد، درحالی که دونالد ترامپ تلاش دارد تا زمینههای لازم برای «موازنه منطقهای» را در خاورمیانه بهوجود آورد.
به هر ترتیب، ترامپ واقعیت جدید سیاسی و سیاست خارجی آمریکاست. ترامپ قادر نخواهد بود تا از سازوکارهایی استفاده کند که عامل اصلی تغییر بنیادین در روند سیاست خارجی آمریکا شود. به همین دلیل است که پدیده ترامپ تاثیر چندانی در سیاست خارجی آمریکا نسبت به ایران بهجا نمیگذارد. اما بهدلیل پیوندهای اجتماعی و ساختاری هیلاری کلینتون با گروهها و لابیهای عربمحور و اسرائیلمحور، هیلاری بهعنوان رئیسجمهور پرمخاطرهتری برای ایران محسوب میشد.
۱۳۹۵ آذر ۲۱, یکشنبه
تحلیلی از انتخابات امریکا قسمت دوم
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر