۱۳۹۵ آذر ۱۲, جمعه

قسمت دوم اعدامهای ۶۷

اشرف احمدی – شهرام عطاری – منیره رجوی – محمود تحصیلی – خواهر محمود تحصیلی – حسین تحصیلی – مریم محمدی – رضا محمدی – بهمن عبادی – عباسعلی منش رودسری … .»

» … ریاست هیئت مرگ را حجه الااسلام نیریبر عهده داشت. آقای اشراقیبه عنوان دادستان انقلاب و آقای پورمحمدیبه عنوان نماینده وزارت اطلاعات بود. کلیدی ترین سوال آقای نیرینزد نیروهایی که اتهام چپ داشتند این بود که مسلمانی یا مارکسیست!. ‪]‬» در جمهوري اسلامي كمونيستها هم در بيان عقايد خود آزاد خواهند بود » / مصاحبه خمینی با سازمان عفو بين الملل، نوفل لوشاتو، ۱۰ نوامبر ۱۹۷۸‪[‬سرنوشت همه کسانی که پاسخ آنها مارکسیست بود از قبل تعیین شده بود، آقای نیری با دست می فرمودند ببرینش سمت چپ – چپ در واقع مرگ با دارهای از پیش آماده شده بود که در آمفی تئاتر یا حسینیه گوهر دشت تعیین کرده بودند و بسیاری از زندانیان دوگانه برخورد میکردند و وقتی میپرسیدند مسلمانی یا مارکسیست، از نیری میپرسیدند حاج آقا برای چی این سوال را مطرح میکنید ؛ به یک تعدادی گفته بودند میخواهیم بندتان را جدا کنیم ، میخواهیم بند مسلمانها را از غیر مسلمانها جدا کنیم و با این دروغ تعداد زیادی از زندانیان را به طرف آن حسینیه ها و چوبهای دار بردند… گفتنی است از چند هفته قبل از اعدامها ملاقاتها قطع شده بود و بی خبری از عزیزان و بروز شایعات خانوادهای زندانیان را نگران کرده بود.»

بانو صابریمی گوید :

» در زندان شایعاتی شده بود یک سری میگفتند در زندان درگیری شده و زندانیان با پاسدارها درگیر شده اند و زدوخورد بین آنها شده و تعدادی زندانی کشته شده و عده ای دیگر میگفتند که به داخل سلول زندانیان گاز فرستاده اند و آنها را خفه کرده اند و پس از چند ماه شایعات بسیار، خانوادها بسیار نگران شده بودند و میگفتند اگر بچه های ما را کشتید، حداقل جواب بدهید و ما خیلی راحت با این مسئله برخورد نکردیم و طوماری جمع کردیم و مقابل بازرسی کل کشور بس نشستیم و خواهان این شدیم که یکی از مسئولان با ما دیدار کند و صحبتی در مورد زندانیان ما بکنند ، اما متاسفانه هیچ گونه خبری به ما ندادند… . «

بانو صابری در مورد مطلع شدن از مرگ شوهران و فرزندان شان می گوید :

«مادران و خانواده های زندانیان روزی به خاطر فرزندان خود به خاوران میروند که متوجه بوی بد تعفن و عفونت و صحنه هایی از قبیل بیرون ماندن پتوهایی از زیر خاک و بیرون ماندن دستهایی از زیر خاک میشوند که خاک را کنار میزنند و جسدهای زیادی را که با لباس دفن شده اند را میبینند.»

آنچنان که می دانیم قتل عام تابستان ۶۷ پس از قتل عام سال ۶۰ دومین قتل عام زندانیان سیاسی توسط حکومت اسلامی محسوب می شود ، قتل عام سال ۶۰ را در لینک زیر بخوانید :

‪http://www.kare-online.org/didgah/didgah-1/saf37-a.htm

مطابق آنچه که گفته شد و مطابق نظر آیت الله منتظری بسیاری از زندانیان سیاسی ، دستگیر شدگان سالیان قبل از اعدام بوده اند و حتی بسیاری بایستی آزاد می شدند و اتهام محاربه به آنان صحیح نبوده است و مطابق گفته آقای اصلانی تعدادی بخاطر نسبت فامیلی به قتل رسیده اند ، در ضمن ، ضمن محکوم کردن کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ خواستار به رسمیت شناخته شدن این فاجعه از طرف مجامع حقوق بشری به عنوان اقدام بر ضد بشریت می باشم .

کتاب خاطرات آقای منتظری را از این جا دریافت نمایید . فرمت فایل ‪Exe‬ حجم ‪16 MB

اعلامیه‌ی دوم جمعی از خانواده‌های جانباختگان دهه‌ی شصت

یاد جانباختگان کشتارهای سی ساله‌ی حاکمیت‌اسلامی را در خاوران گرامی بداریم

سی ویک سال از مصادره‌ی انقلاب می‌گذرد. نظام اسلامی حاکم در تمامی این سی و یک سال بدون وقفه به سرکوب، زندان، شکنجه و اعدام مخالفین مشغول بوده و هست. دستگاه سرکوب ِ ضد انقلابی ِ حاکمیت بدون تاثیرپذیری از اختلافات «خانوادگی» جناح‌های حاکم که گاه بسیار هم پرسروصدا شده، در مسیر ضد انقلابی و ضد مردمی راه خود را رفته و ابزاری فراجناحی در جهت حفظ نظام و سرکوب مخالفین بوده است. اما در روند این سی و یک سال دو نوبت در کشتار و شکنجه‌ی مخالفین روی اسلاف خود را سفید کرد.  یکی در دهه‌ی 60 که با بهانه‌ی جنگ توانست در یورشی ده ساله، و نقطه اوج آن سال 67، مخالفین را قتل عام و قلع و قمع کند و یکی در دو ماه اخیر: زمانی که مردم به خاطر عمیق شدن شکاف جناح‌ها، پس از سی سال توانستند فریادهای فروخورده‌ی خود را به خیابان‌ها و پشت‌بام‌ها ببرند و خواستار بازپس‌گیری انقلابشان شوند.

سی سال پس از حاکمیت اسلامی به رغم تعمیق شکاف‌های جناحی، دستگاه سرکوب باز هم همان کاری را با مخالفین می‌کند که سی‌سال پیش با آن‌ها کرد: سرکوب، زندان، شکنجه، تجاوز جنسی، اعدام، مضحکه‌های اعتراف‌گیری و پرونده سازی… اما این بار به واسطه‌ی اینکه هدف حاکمیت بیشتر ارعاب مخالفین بود، در وحشیگری و شکنجه‌های قرون وسطایی گوی سبقت از تمامی اسلاف فاشیستش ربود.

اگر خبر کشتارهای دهه‌ی شصت و به ویژه کشتار جمعی زندانیان در سال 67 کمتر به گوش جهانیان رسید و بسیاری از سازمان‌های «مدافع حقوق بشر» و دولت‌های «مدافع دموکراسی» خفقان گرفته بودند، این بار به واسطه ی فریادهای رسای مردم، خبررسانی مردمی، فشار افکار عمومی و نیروهای مترقی در اقصا نقاط جهان، هیچ قدرتی قادر نیست فریاد مردم را نادیده بگیرد، حتی عناصری از خود ِ حاکمیت اسلامی. اما جدا از اینکه چه کسانی از این فریادها حمایت می‌کنند، ماهیت این فریادها با فریادهای بریده شده‌ی دهه‌ی شصت تفاوتی ندارد:همه‌ی آنان خواستار آزادی و عدالتند. اما به رغم تمامی این فریادها و فشار ِ افکار عمومی، ماشین سرکوب نظام اسلامی همان کاری را با مردم معترض می‌کند که دهه‌ی شصت با مخالفین کرد. بنابراین نظام اسلامی و ماشین سرکوبش در مقابل تمامی ما ایستاده است، ما همه از یک خانواده‌ایم. دردها و آرزوهایمان مشترک است و همه فریادی مشترک برآورده‌ایم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر