آریوبرزن و خواهرش یوتاب از سرداران شجاع هخامنشی
نامشان یوتاب و آریوبرزن است خواهر و برادری که از قوم شجاع لر بودند شجاعانه جانشان را برای دفاع از میهن در برابر حمله اسکندر مقدونی فدا کردند حالا یک مشت آدم علاف و بیکار می نشینند بدون اینکه یک ورق تاریخ خوانده باشند برای قوم لر و سایر اقوام ایرانی جوکهای قومیتی می سازند و می خندند یوتاب بانوی شجاع هخامنشی کیست؟
یوتاب خواهر آریوبرزن هخامنشی، شیر زن قهرمانی است که شاید نامش کمتر شنیده شده است و در نبردی که بین اسکندر مقدونی و آریوبرزن شکل گرفت از نقش ایشان در این نبرد کمتر یاد شده است، در حالیکه یوتاب در نبرد با اسکندر مقدونی ۳۳۰ (پیش از میلاد) همراه آریوبرزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته است و در کوههای بختیاری راه را بر اسکندر بست.
یوتاپ به معنی همیشه تابنده است.
یوتاب همراه برادرش آریوبرزن، سردار نامدار ارتش داریوش سوم هخامنشی در کوهستانهای محل نبرد، در دربند پارس، تکاب در حوالی استان کهکیلویه و بویراحمد امروزی یا نواحی بهبهان امروزی در استان خوزستان تا آخرین نفس مبارزه کرد. اما بر اثر کمبود نیرو و خیانت یک ایرانی، به دست سپاهیان اسکندر کشته و در همان محل به خاک سپرده شد.
آخرین مقاومت درکوههای زاگرس توسط دلاورمردی به نام آریوبرزن صورت گرفت؛ اغلب فقط ازاو یاد می شود ولی نباید فراموش شود که خواهردلاور وی یعنی یوتاب هم که فرماندهی بخشی ازسپاه کوچک برادرش رابرعهده داشت، دراین حماسه نقش بسزایی داشت. آریوبرزن با سپاه خود که از چهل سواره وهزار پیاده نظام تشکیل شده بود، به مدت شش ماه در برابراسکندر وسپاهش که بیش ازشصت هزار نفربودند مقاومت کرد تا جایی که درسپاه اسکندر دودستگی بوجود آمده وعده ای پیشنهادعقب نشینی دادند.
شوربختانه یک چوپان راهی رابه اسکندرنشان داد که اسکندرکوه را دور زد و پشت سپاه آریوبرزن راگرفت و همه درراه ایران عزیز کشته شدند...
درود بر همه ی عزیزانی که در کل تاریخ ایران از ابتدا تا به امروز در راه پاسداری از خاک پاک میهن عزیزمان ایران فداکاری کردند واز جان خود گذشتند...
این شیرزن قهرمان تا آخرین لحظه زندگی در کنار برادرش جلوی سپاه اسکندر ایستاد و قهرمانانه جنگید. می گویند این شیرزن دست کمی از برادرش آریوبرزن نداشت و سپاهیان مقدونی در عجب بودند که این زن چگونه می جنگد و برخی از آنان را می کشد. اگر سفری به کهکیلویه و بویراحمد کردید می توانید به دربندپارس یا تنگ تکاب بروید تا از معبر تاریخی محل دفاع قهرمانان شجاع ایران زمین یعنی آریوبرزن و خواهرش یوتاب در برابر سپاهیان بی شمار اسکندر دیدن کنید.
و اما بشنوید از آریوبرزن سردار شجاع ایرانی
آریوبرزن یکی از سرداران بزرگ تاریخ ایران است که در برابر یورش اسکندر مقدونی به ایران زمین، دلیرانه از سرزمین خود پاسداری کرد و در این راه جان باخت و حماسهی «در بند پارس» یا «دروازه پارس» را از خود در تاریخ به یادگار گذاشته است.
«اسکندر مقدونی» در سال 331 پیش از میلاد، پس از پیروزی در سومین جنگ خود با ایرانیان «گوگامل» (Gaugamele) [پیشتر به اشتباه آن را اربیل (Arbela) میخواندند] و شکست پایانی ایران، بر بابل و شوش و استخر چیرگی یافت و برای دست یافتن به پارسه، پایتخت ایران روانه این شهر گردید.
اسکندر برای فتح پارسه سپاهیان خود را به دو قسمت تقسیم کرد: بخشی از راه جلگه «رامهرمز و بهبهان» به سوی پارسه روان شدند و خود اسکندر با سپاهان سبک اسلحه راه کوهستان (کوه کهکیلویه) را در پیش گرفت و در تنگههای در بند پارس (برخی آنرا تنگ تکآب و گروهی آن را تنگ آری کنونی میدانند،) با مقاومت ایرانیان روبرو گردید.
در جنگ دربند پارس آخرین پاسداران ایران با شماری اندک به فرماندهی «آریوبرزن» دربرابر سپاهیان پرشمار اسکندر دلاورانه دفاع کردند و سپاهیان مقدونی را ناچار به پس نشینی نمودند. با وجود آریوبرزن و پاسداران تنگههای پارس، گذشتن سپاهیان اسکندر از این تنگههای کوهستانی امکانپذیر نبود. ازاین رو اسکندر به نقشه جنگی ایرانیان درجنگ «ترموپیل» (Thermopyle) متوسل شد و با کمک یک اسیر یونانی از بیراهه و گذر از راههای سخت کوهستانی خود را به پشت نگهبانان ایرانی رساند و آنان را در محاصره گرفت.
آریوبرزن با ۴۰ سوار و ۵۰۰۰ پیاده و وارد کردن تلفات سنگین به دشمن، خط محاصره را شکست و برای یاری به پایتخت به سوی پارسه (Persepolis) شتافت. ولی سپاهیانی که به دستور اسکندر از راه جلگه به طرف پارسه رفته بودند، پیش از رسیدن او به پایتخت، به پارسه (تخت جمشید) دست یافته بودند. آریوبرزن با وجود واژگونی پایتخت و در حالی که سخت در تعقیب سپاهیان دشمن بود، حاضر به تسلیم نشد و آنقدر در پیکار با دشمن پافشرد تا گذشته از خود او. همه یارانش از پای درافتادند و جنگ هنگامی به پایان رسید که آخرین سرباز پارسی زیر فرمان آریوبرزن به خاک افتاده بود.
یوتاب (به معنی درخشنده و بیمانند) خواهر آریوبرزن نیز فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را برعهده داشت و در کوهها راه را بر اسکندر بست. یوتاب همراه برادر چنان جنگید تا هر دو کشته شدند و نامی جاوید از خود برجای گذاشتند.
اسکندر پس از پیروزی بر آریوبرزن آن اسیر یونانی را هم به جرم خیانت کشت.
ایستادگی آریوبرزن یکی از چند ایستادگی انگشت شمار در برابر سپاه اسکندر بود. او در نبرد با اسکندر شجاعانه جنگید و او یکی از دلیران ایرانی بود.
وطن را لاله های سر نگون است
زیاد آریو برزن غرق خون است
ایران سرزمین جاودانگی چرا که جان داده است در راه آزادگی
هرگز نرود زیر یوق بیگانه بدین سادگی
یکی از این جاودانگان جان باخته «آریو برزن» آزادی خواه است که مرگ به جنگ را به از زندگی به ننگ دانست و درود بر روان اندیشهی پاک او که در زمانی که داریوش سوم پا به فرار گذارده بود [شاید بتوان گفت که داریوش سوم پادشاه ترسویی بوده، زیرا با کوچکترین دشواری و شاید چیزهایی که ما نمیدانیم؛ به مکانهای دیگر پناه میبرده است. برخی از آنها هم برای گردآوری سپاهی دیگر بوده است. ولی اگر این چنین هم باشد میتوان گفت او پیشبینی همه چیز را میکرده است. برای یک پادشاه بسیار سخت است که نامش در زمان شکست دربرابر یک کشور یا گروه دیگر در تاریخ جاودان بماند.] و در پی آن، شاه بیتدبیر گجسته مقدونی (اسکندر) ایران را ویران میکرد؛ فریاد آزادی ایران بر افراشت و شکست سختی بر وجود سپاه آن جهان خواه به وجود آورد.
همه روی یکسر به جنگ آوریم
جهان بر بد اندیش تنگ آوریم
همه سر به تن کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم
همه یکدل و یک زبان به قلب سپاه مقدونی تاختند و حلقه ی محاصر را شکستند و در آن دم که پیام آمد که پارسه در خطر است، وی باز به سوی پایتخت شتابان روان شد. به سوی همان جنگ نابرابر. راهی که پایانش را نیک میدانست. آری پارسه مقصدی که دلیرمرد تاریخ ما هرگز به آنجا نرسید؛ چرا که مقدونیها که به فرمان گجستک چندی پیش در راه پارس بودند راه بر ژنرال سر افراز ایران بستند و در جنگی که مقدونیها چیرگی نفری داشتند، آریو برزن و یاران میهن خواهشان یکایک بر زمین افتادند تا هر زمان که ما دشتی از لاله را ببینیم، به یاد آن دلیران و همهی جان باختگان در راه ایران باشیم و به احترام همهی شهیدان رنگ زیبای سرخ را بر پرچم بیفزاییم. به پاسداشت آریوبرزن ما نام اسکندر را تحریم میکنیم و همیشه از او بنام نخستین کسی که طعم تلخ شکست را به اسکندر چشاند، یاد میکنیم.
یاد آریوبرزنهای این دیار گرامی راهشان پاینده
چو ایران نباشد تن من مباد
بر این بوم و بر زنده یک تن مباد
و اما ماجرای مجسمه آریوبرزن در شهر یاسوج به ماجرای رسانهای تبدیل شده بود آیا می دانستید؟ ماجرا از اینجا شروع شد که یکی از فرماندهان نظامی استان گفته بود:"امروز دم اسب آریو برزن را مشرف بر تمثال مبارک شهیدان کردهاند که ضروری است دادستان کهگیلویه و بویراحمد دستور تخریب آن را بدهد."تعجب
در واکنش به این ماجرا دادستان استان وارد ماجرا شد و طی نامهای از شهرداری خواست که این مجسمه پایین آورده شود.تعجبکه البته با اعتراض شدید مردم روبرو شده بود در جنگ هنگامی که راه را بر اسکندر مقدونی متجاوز برای رسیدن به تخت جمشید در کوههای کهکیلویه میبندد اسکندر به او پیام داده که داریوش سوم شاه ایران فرار کرده و لشکر خود را رها کرده است و تو چرا بیهوده میجنگی و او را به سپاه خود دعوت کرد او در پاسخ مقاومت خود را به اطاعت و وجود شاه منوط نکرد و قهرمانانه در برابر اسکندر ایستاد. که آیت الله ملک حسینی نماینده ولی فقیه و نماینده مردم کهکیلویه و بویراحمد در مجلس خبرگان رهبری با پایین آوردن این مجسمه مخالفت کرده و گفته بود: پاسداشت قهرمانان ملی منافاتی با ارزشهای اسلامی ندارد و آریوبرزن یک سردار ایرانی ضد ظلم، ضد تجاوز و ضد اشغالگری بوده است و پاسداشت آن هیچ اشکالی ندارد بلکه قدردانی از چهرههای مثبت و افتخار آفرین وظیفه هر انسان شرافتمندی است.
شیوا می گوید همه قهرمانان ملی ارزشمندند کاش مجسمه دکتر مصدق هم به پاس قدردانی از زحمتهایش در یکی از میدانهای ایران دیده می شد یاد همه بزرگان سرزمینم سبز و جاودانه باد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر