۱۳۹۵ اسفند ۸, یکشنبه

یک شعر یک خبر

باز نشستی توو آخرین سیگار
با کتابات که اونور ِ تختن
مث یه گرگ پیر، غمگینی!
گوسفندا چقدر خوشبختن!

چیزایی هست که «تو» می فهمی
که به کابوس و عشق مرتبطه
بی صدا زوزه می کشی توو خودت
راستی ظاهرا تولدته!

توی تقویم یه علامت هست
روز پرداخت آخرین قبضه!
یه پلیس ایستاده اون پایین
رنگ خوابای ما هنوز سبزه

نسل ما رو فرشته ها کشتن
توو کتابای دینی و درسی
تو که می دونی آخرش هیچه
دیگه از هیچ چی نمی ترسی

رو لبت یه سرود غمگینه
توو چشات برق خشمه و الکل
نمی تونن تو رو بخوابونن
با دیازپام یا ترامادول

تو یه میدون توو غرب تهرانی
با یه رؤیای غیر قابل ذکر!
سهمت از روزگار ما اینه
فحش یک مشت لات و روشنفکر

از کجا اومدی؟ کجا می ری؟
کوچه هامون هنوز بن بستن
مطمئنّم یه روز می کُشنت
همینایی که عاشقت هستن!

کون لقّ کبوترای سفید
تو می میری اگه اسیر بشی
راستی ظاهرا تولدته
تا که یک سال دیگه پیر بشی...

سید مهدی موسوی

�� رینگ خونین؛ قتلگاه مافیای دولتی زندان رجایی ‌شهر کرج/ مصطفی رحمانی

“رینگ خونین” نام مستعار سالنی در زندان رجایی ‌شهر کرج است که زندانیان مخالف و خارج از حلقه‌ی مافیای “محمد مردانی”، رئیس این زندان، به این قتلگاه تبعید می‌شوند. در این سالن پس از درگیری‌های خونین، فقط در صورت قتل یا نقص عضو، زندانیان به سردخانه و بهداری منتقل می‌شوند.
سالن ۹ در اندرزگاه ۳ زندان رجایی ‌شهر کرج از پنج سال پیش که محمد مردانی ریاست این زندان را برعهده گرفت، کم کم به “رینگ خونین” این زندان شهرت یافت.
زندانیان عادی زندان رجایی ‌شهر با تاکید بر “در شیشه کردن خونشان” توسط رئیس زندان، در توضیح این موضوع به خط صلح می‌گویند: “سالن ۹ در اندرزگاه ۳ دقیقاً به دستور مستقیم آقای مردانی به این شکل درآمده. به گفته‌ی آقای احمدی، رئیس این اندرزگاه، تا قتل انجام نشود و یا زندانی نقص عضو پیدا نکند، به بهداری منتقل نمی‌شود. دعواهای این سالن فقط قتل دارد. رئیس زندان از هر زندانی که خوشش نیاید و یا مخالف و بیرون از باند مافیای او باشد، به این سالن می‌فرستد. هدف او نیز کاملاً از این اقدام مشخص است؛ برای تیزی خوردن.”
بر اساس تحقیقات میدانی، ظرف پنج سال گذشته، در نزاع‌های خونین این سالن عده‌ای زندانی در تاریخ‌های مختلف به قتل رسیده‌اند. “بهنام عباسی” و “ابولفضل آقا محمد‌پور”، هویت دو تن از این زندانیان به قتل رسیده است.

اینترنت 5gبا سرعت ده برابر 4gدرامریکا

سرعت انتقال داده های دیجیتال از طریق شبکه های 5G دستکم ۱۰ برابر 4G باشد.شرکت مخابرات آمریکایی «ورایزن» اعلام کرد که اینترنت شبکه ای 5G که سرعتی بسیار بالا دارد را در اوایل سال جاری در اختیار کاربران در چندین شهر آمریکا قرار خواهد داد.

بنا به گزارش خبرگزاری رویترز، شرکت ورایزن (Verizon) روز چهارشنبه چهارم اسفند ماه، اعلام کرد که تست مرحله نخست شبکه 5G را که پیش از ورود به مرحله خدمات تجاری صورت می گیرد، به زودی و در یازده شهر آمریکا، از جمله میامی و واشنگتن دی‌سی، آغاز خواهد کرد.

شرکت ورایزن سال گذشته نیز اعلام کرده بود که نخستین مراحل تست شبکه 5G را در سال جاری آغاز می کند.

انتظار آن می رود که سرعت انتقال داده های دیجیتال از طریق شبکه های 5G دستکم ۱۰ برابر، و در مواردی حتی ۱۰۰ برابر سرعت شبکه های کنونی همچون 4G باشد.

همچنین گفته می شود که شبکه های 5G می توانند حداقل ۱۰۰ میلیارد دستگاه را به یکدیگر متصل کرده و اطلاعات را با سرعتی حدود ۱۰ گیگابایت در ثانیه دانلود کنند.

شرکت آمریکایی مخابرات AT&T نیز در ماه ژانویه امسال اعلام کرده بود که شبکه پرسرعت 5G را به صورت آزمایشی در اختیار مشتریان خدمات تلویزیونی خود قرار خواهد داد.

زندانی کردن یکی از فعالان مدنی در کرمانشاه

فرزانه جلالی، فعال حقوق زنان و فعال مدنی در کرمانشاه دستگیر شد.

وبسایت‌های حقوق بشری از ایران گزارش می‌دهند که فرزانه جلالی «از سوی نیروهای امنیتی در اداره ثبت اسناد» کرمانشاه بازداشت شده و به مکان نامعلومی منتقل شده است.

عضو سابق انجمن اسلامی دانشگاه تهران پیش از این به دلیل فعالیت‌های دانشجویی، با وجود کسب رتبه شش کنکور کارشناسی ارشد از ادامه تحصیل محروم شد.

او پس از آن به فعالیت‌ در حوزه‌های مدنی و حقوق زنان مشغول شد و یکی از فعالان پیگیری حقوق دانش‌آموزان آسیب دیده شین آباد بود.

در آذر ۱۳۹۱ مدرسه دخترانه روستای شین آباد در شهرستان پیرانشهر استان آذربایجان غربی ایران آتش گرفت. در این حادثه ۲۹ دانش‌آموز دختر دچار سوختگی شدند و دو نفر از آن‌ها جان باختند.

با گذشت چهار سال از آن حادثه هنوز دیه کامل آسیب‌دیدگان پرداخت نشده و دختران شین‌آبادی درگیر مراحل درمان خود هستند.

چهره های سرشناس ایرانی و مزدوری انها

ایا این همه جنایات رژیم ایران ناچیز هستند که امثال فرهادی عین کبک سر در برف فرو برده اند ننگ بر چنین افراد حافظ جنایات رژیم اخوندی و بی شرفانی که سعی در کوچک نشان دادن جنایات وزندانی کردن نخبگان و فعالان این کشور را دارد اقای فرهادی ننگت باد
شرمت باد

حیف نام انسان فرهنگ دوست بر تو

--پس از صدور فرمان ترامپ برای محافظت از ایالات متحده در برابر حملات تروریستی و منع ورود شهروندان ۷ کشور به ایالات متحده بسیاری از چهره‌های سرشناس ایرانی با پاک کردن صورت مسئله و بدون کمترین اشاره‌ای به جمهوری اسلامی ایران و نقش آن در قرار گرفتن ایران در صدر فهرست کشورهای تروریست، دولت ترامپ را مسئول قراردادن ایران در فهرست هفت کشور مشمول عدم صدور ویزا قلمداد و اعتراضات خود را به دولت وی ابراز کردند.

در این میان اعتراض برخی هنرمندان ایرانی که فیلم آنها در مراسم اسکار ۲۰۱۷ نامزد بهترین فیلم خارجی است توجه رسانه‌ها را جلب کرده است. اصغر فرهادی و ترانه‌‌ی علیدوستی فرمان ترامپ را محکوم و سفر خود به ایالات متحده را لغو کردند. اصغر فرهادی در آستانه‌ی مراسم اسکار دو نفر را نیز به جای خود برای حضور در مراسم تعیین کرد (بدون این که منعی برای سفرش وجود داشته باشد) که پوشش خبری نسبتا موفقی را در رسانه‌های فارسی زبان و غیر فارسی زبان یافت. فرهادی در نامه‌ای که با جند تن دیگر امضا کرده فضای ایالات متحده را فاشیستی خوانده است.

اما اگر این رفتار را در کنار دیگر رفتارهای این هنرمندان قرار دهیم با پرسش‌هایی جدی مواجه می شویم: آیا کسانی که به این فرمان در باب سفر ایرانیان اعتراض کرده‌اند تا کنون لب به اعتراض به رفتاری که دولت خود آنها با ایرانیان در سفر به موطن و زادگاه خود و به طور کلی سفر ایرانیان کرده گشوده‌اند؟

اگر فضای ایالات متحده را فاشیستی بدانیم فضای موجود در ایران چه نامی به خود می گیرد؟ آیا به گروگانگیری ایرانیان دو تابعیتی در ایران برای استفاده به عنوان کارت در مذاکره با دول غربی، بازداشت فعالان سیاسی که به کشور خودشان بازگشته‌اند و عدم امکان سفر منتقدان و مخالفان حکومت جمهوری اسلامی (به دلیل خطر واقعی بازداشت در فرودگاه) تا کنون اعتراضی از سوی کسانی که به فرمان ترامپ اعتراض کرده‌اند مشاهده شده است؟ آیا فرهادی و علیدوستی و معترضان دیگر فرمان ترامپ به منع سفر زنان ایرانی بدون همراه مرد در کشور (و ارجاع آنها در ترمینال مسافربری به اداره اماکن) و کسب اجازه‌ی سفر از مردان خانواده در سفر به خارج اعتراض کرده‌اند؟ پاسخ متاسفانه منفی است.

هنرمندان غیر سیاسی و سیاسی، هر دو

این موضوع که برخی از هنرمندان ایرانی و غیر ایرانی در حوزه‌ی سیاسی موضع گیری نمی کنند موضوعی قابل فهم است. قرار نیست همه‌ی هنرمندان فعال سیاسی و حقوق بشر باشند. البته از آنها حداقل انتظار می رود از خود خود و همکارانشان (مثل جعفر پناهی و دهها فیلمساز دیگر که هر ساله فیلمشان سانسور یا توقیف می شود) دفاع کنند. در میان هنرمندان ایرانی نیز بسیاری هستند که در مورد موضوعات سیاسی کشور خود و دیگر کشورها سکوت می کنند و این حق آنهاست. افراد را به خاطر سکوت نمی توان محکوم کرد. اما افراد را به خاطر برخورد دوگانه می توان مورد انتقاد قرار داد. نمی شود افرادی در داخل کشور شتر (غیر سیاسی) باشند و در خارج کشور مرغ (سیاسی)، و دیگران نیز آنها را به عنوان شترمرغ تجلیل کنند.

آیا «حق» ایرانیان در ورود به وطنشان مهم تر است یا «امتیار» ورود آنها به ایالات متحده؟

در میان هنرمندان ایرانی کسانی هستند که رفتار سازگاری در این مورد ندارند. صدای آنها در مورد تحولات دول دیگر کشورها بلند است (چون در آن کشورها آزادی وجود دارد و افراد برای سخن گفتن و اعتراض هزینه نمی دهند) اما در برابر رفتارهای دولت خود کاملا در سکوت به سر می برند. صدور ویزا برای ورود ایرانیان به ایالات متحده یک «امتیاز» است و معترضان به فرمان ترامپ می توانند با موضعی جهان گرایانه و نفی گذرنامه و مرز به این موضوع اعتراض کنند. اما همین‌ها نمی توانند این موضع جهان گرایانه و باور به دنیای بدون مرز را در برابر دولت خود فراموش کنند و پس از ورود به ایران آنها را در سطل زباله بیندازند.

متاسفانه کسانی مثل اصغر فرهادی و ترانه‌‌ی علیدوستی وقتی به رفتار دولت خود در برابر «حق» ایرانیان در سفر به زادگاه و موطن خود می رسند زبانشان بسته است. هزاران ایرانی که بعد از خروج از کشور همچنان به انتقاد از حکومت می پردازند نمی توانند به زادگاه خود سفر کنند و پدر و مادر پیر و بیمار یا در حال مرگ خود را دیدار کنند اما اعتراضی از سوی کسی شنیده نمی شود. خامنه‌ای در مورد توقیف یک کودک در فرودگاه به دروغ از زدن دست بند به وی سخن می گوید (تا نقض حقوق بشر در ایالات متحده را نتیجه بگیرد) اما محرومیت هزاران ایرانی در سفر به زادگاه خود به دلیل امکان بازداشت مفروض گرفته می شود. کدام هنرمند ایرانی معترض به ترامپ می تواند به دروغ گویی خامنه‌ای اشاره کند یا چنین کرده است؟

فرصت طلبی و اعتراض بی‌پایه

این رفتار کاملا از منظر هزینه و فایده قابل فهم است اما در چارچوب‌های اخلاقی و حقوقی و سیاسی دوگانه و ناسازگار است. فرهادی و علیدوستی فرمان ترامپ را بهترین موقعیت برای بهره برداری هم در داخل و هم در خارج یافتند. در خارج بلندگوهایی برای ترویج فیلم خود در میان جریان چپ یافتند تا حدی که اعتراض فرهادی به فرمان ترامپ به خبری در صفحه‌ی اصلی سایت نیویورک تایمز تبدیل شد و شهردار لندن برای فیلم وی اکرانی در میدان ترافالگار در نظر گرفت در حالی که کسی جلوی نمایش فیلم فرهادی را در سینماها نگرفته بود.

همچنین در داخل کشور رفتار اعتراضی این دو مورد استقبال حکومت قرار گرفت تا حدی که علی لاریجانی به طور اختصاصی از تریبون مجلس از ترانه‌ی علیدوستی تمجید کرد. طبعا فرهادی و علیدوستی که در خارج کشور همه‌ رفتارهایشان مورد تایید شریعتگرایان نیست (دست دادن با غیر همجنس، زدن کراوات، پوشیدن پیراهن و شلوار بدون مانتو و بیرون بودن بخش قابل توجهی از موها) به این حاشیه‌ی امن نیاز دارند و با اعتراضی به ترامپ و نواختن در ارکستر ضد امریکایی آن را به دست می آورند. بدین ترتیب این اعتراض‌ها نه تنها هیچ هزینه‌ای برای آنها نداشته بله فواید آن نیز بسیار بوده و خواهد بود.

اما در مقابل تصور کنید یک هنرمند معترض به نقض حقوق انسان‌ها (چه در داخل و چه در خارج کشور) به بازداشت دهها ایرانی با تابعیت دوگانه بعد از سفر به ایران با اتهامات ساختگی، بازداشت فعالان سیاسی بدون هیچ پرونده‌ای بعد از بازگشت، فشار بر روی خانواده‌ی ایرانیان فعال در خارج کشور، و عدم امکان ورود معترضان به حکومت برای دیدار خانواده‌ی خود اعتراض کند.

نتیجه آن حذف از چرخه‌ی امتیازات و رانتهای دولتی برای تولید و تشدید سانسور و فشارهاست، در جامعه‌ای که هر گونه فعالیت هنری و فرهنگی تحت کنترل شدید حکومت و از سوی دیگر وابسته به منابع حکومتی است و هنرمندان و اهل فرهنگ برای کسب آنها با هم مسابقه می دهند. بدین تریتب موضع گیری فرهادی و علیدوستی نه اعتراض به نقض حقوق ایرانیان (که حقی نقض نشده) بلکه در واقع بیانگر ساختار بیمار و رانتی تولید فرهنگی و هنری در کشور، سانسور و محدودیت شدید هنرمندان و آثار آنها، و فرصت طلبی هنرمندانی است که از این وضعیت بیشترین استفاده را می برند.

ممکن است این گونه افراد بگویند ایرانیان آزادند به کشورشان وارد شوند و باید هزینه‌ی انتقادشان به حکومت را نیز بپردازند. این موضوع دقیقا مثل ادعای آزادی بیان در کشور است که افراد آزادی بیان دارند اما آزادی پس از بیان ندارند. کسانی که بازداشت افراد به دلیل بیان نظراتشان را امری طبیعی می دانند طبعا حق اعتراض به نفی امتیاز صدور ویزا توسط دیگر کشورها را ندارند.

جهانگرا یا تمامیت خواه؟

امثال فرهادی و علیدوستی در ایالات متحده در کنار کسانی می ایستند که جهانگرا هستند و بر این باورند که مرزهای کشورشان باید به روی همه باز باشد اما در کشور خودشان در کنار کسانی می ایستند که هر که وارد کشور شود (حتی ایرانیان) و با حکومت نباشد جاسوس بیگانه است یا حداقل در برابر این رفتار در سکوت محض هستند. این رفتار دوگانه اختصاصی به آنها ندارد: حکومت در تبلیغات مذهبی خود از همه‌ی آزادی‌ها در کشورهای غربی استفاده می کند و در کشورهای غربی مدرسه و مسجد دارد و گردهمایی برگزار می کند اما در ایران اگر چهار نفر در خانه‌شان دور هم جمع شده و خدایی غیر از الله یا ولی فقیه را بپرستند به زندان انداخته می شوند.

آزادی در کشورهای غربی امکان این دوگانگی رفتاری را برای حاکمان و روحانیون شیعه فراهم آورده اما از دوگانگی رفتاری و فرصت طلبی و امتیازجوی یو رانت خواری کسانی که از هر دو نظام آزاد و بسته حداکثر استفاده را می برند نمی کاهد.

---------------------------------

۱۳۹۵ بهمن ۲۹, جمعه

توفان توییتری کاربران ایرانی برای مخالفت با آتش زدن پرچم آمریکا در ۲۲ بهمن

توفان توییتری کاربران ایرانی برای مخالفت با آتش زدن پرچم آمریکا در ۲۲ بهمنکاربران ایرانی توییتر در آستانه راهپیمایی حکومتی روز ۲۲ بهمن در ایران، در یک توفان توییتری با آتش زدن پرچم آمریکا مخالفت کردند. لگدمال کردن و آتش زدن پرچم آمریکا یکی از نمادهای راهپیمایی‌های حکومتی در ایران است که در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی کمرنگ‌تر شده بود اما به نظر می‌رسد که با موضعگیری‌های اخیر رهبر جمهوری اسلامی ایران، امسال دوباره در دستور کار تندروها قرار بگیرد.

هشتگLoveBeyondFlags# (دوستی فراتر از پرچم‌ها) چهارشنبه شب به وقت ایران یکی از پرکاربردترین‌ها بود و کاربران بسیاری با استفاده از این هشتگ، توهین و بی‌احترامی به پرچم کشورها را مورد انتقاد قرار دادند.

کمپین بین‌المللی حقوق بشر برای ایران گزارش داده تعداد کاربرانی که روز ۲۰ بهمن ۱۳۹۵ با هشتگ LoveBeyondFlags# توییت کردند، بیش از ۳۲ هزار نفر بودند که ۶۷ درصد آنها کاربران داخل ایران بودند.

It feels great to be supported�� thanks for having our back�� #LoveBeyondFlags pic.twitter.com/mnCl7KgWh4

— Hasti (@Hasti_kh94) February 8, 2017
اگر فکر می کنید هدف و پیام #LoveBeyondFlags پیچیده یا مبهمه، چند لحظه به عناصر این تصویر دقت کنید pic.twitter.com/lFxfcj7kE7

— Reza Haghighatnejad (@rezahn56) February 8, 2017
I don't know your name, but I will never forget your kindness. #LoveBeyondFlags pic.twitter.com/dgGiK3CI3u

— مملکته (@mamlekate) February 8, 2017
یکی دیگر از هشتگ‌های محبوب #احترام_به_ملتها بود که از هفته گذشته با هدف تشکر از شهروندان آمریکایی مخالف محدودیت‌های ویزایی برای شهروندان ایرانی به راه افتاد.

به اميد پيروزي ✌��نه در جنگ، كه بر جنگ #LoveBeyondFlags #احترام_به_ملتها

— Fatemeh (@fatemehpsy) February 8, 2017
ملتی برای حفاظت از ارزش هاش پرچم من رو بالای سر میگیره، هم وطنهای من برای حفاظت از ارزشها پرچم ملتهای دیگه رو آتش میزنن!#احترام_به_ملتها

— ناصرم (@nses) February 5, 2017
مخالفت با آتش زدن پرچم آمریکا، پیش از راه اندازی این توفان توییتری هم در ایران مورد توجه قرار گرفته بود.

صادق زیباکلام، استاد دانشگاه تهران یکی از چهره‌های شاخص این جریان است که در سخنرانی‌های متعدد این اقدام را زیر سوال برده است.

بالارفتن او از نرده برای جلوگیری از پاگذاشتن روی پرچم آمریکا نیز به یکی از ویدئوهای جنجالی و پربیننده شبکه‌های اجتماعی تبدیل شده بود.

در مقابل این حرکت‌ها، متولیان مراسم حکومتی از جمله راهپیمایی سالگرد پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن همچنان اصرار به استفاده از نمادهای ضدآمریکایی دارند.

بسیاری از کاربران شرکت کننده در توفان توییتری با اشاره به این موضوع خواستار فاصله گذاری بین مردم ایران با حکومت ایران و طیف حامی حکومت و آیت‌الله خامنه‌ای بودند.

۱۳۹۵ بهمن ۲۰, چهارشنبه

مردم ایران از(( پنجاه تا نود و پنج)) نسل ترسو ها

مردم سالهای پنجاه مردمی به شدت سیاست زده و دل بسته به شخصیتهای سیاسی بودند .یک سری امید به وعدهای پوچ ایدئولوژیستها و انقلابهای پوشالی و یکسری در زیر منابر به قصه های صد من و یک غاز عصر صدر اسلامی آخوندها .
از آنجا که یادگار دورهای مکاتب پادشاهان گذشته تا دوره قاجاریه ملا باشیها و بی سوادی پروری حاصل بود مردم خرافات زده وعام زود باور ی بین آنها عمومیت داشت .
کافی بود یک نفر سواد خواندن و نوشتن داشته باشد می شد علامه دهرو در آن منطقه زندگی از دید مردم بی سواد و زود باور آن منطقه حلال کل مشکلات .
با این جهالت عمومی هر کسی به راحتی از راه می رسید و می توانست ریسمان کنترل افکار اعمومی را به دست بگیرد و ملت را به هرکجا که میخواست هدایت کند .
و یک کشور را به آشوب بکشاند البته مقصر مردم نیستند بلکه شاید نبود تجربه مدیریت صحیح بحران در حکومت قبل و یک جانبه نگری و دادن بعضی آزادیهای سیاسی در نظام تک صدایی بود .
این تازمانی ادامه داشت تا آنکه آشوب عمومیت یافت و حکومت ساقط شد حال رویاها باید به واقعیت تبدیل می شد .
مردم تصوری واقعی از یک انقلاب را نداشتن و در دوره ابتدایی تغییر نظام انقلاب روی واقعی و وحشتناک خود را نشان داد ابتداء تصفیه و حسابهای با شخصیتهای حکومی که هیچگونه مبنایی صحیحی برای محاکمه و از میان بردن آنها نمی توان یافت .
بعد از مدتی تصفیه گروها و احزاب مغایر که ترورها هرج ومرج .
سپس تصویه حسابهای داخلی و درون حزبی
این بهایی بود که باید برای ساقط کردن یک حکومت داده می شد تا قدرتی پایه ریزی می شد .
یکی از تبعات متعاقب این به اصطلاح انقلاب رو در تضعیف مرزهای کشور و دادن بهانه برای تجزیه طلبان و تیز کردن دندانهای دشمنان خارجی برای طمع ورزیدن به یورش به خاک کشور دید ارتش در حال تصفه شدن بود و فرماندهانه ارشد یا اعدام شدند یا فرار کردند یا در زندانها منتظر اجرای حکم اعدام مرزها ضعیف شده و بحرانی.
مردم ایران نیاز به تلنگر داشتند تا بفهمند که تغییر یک رژیم مساوی است با بدبختی ۳۷ سال از انقلاب می گذرد شعارهایی
و عدهایی در ابتدا داده شد ولی در عمل چه چیزی به دست آمد.
شاید یک هیچ ودیگر هیچ  و نه تنها هیچ چیز به دست نیاوردیم بلکه  ازادی های فردی و پوشش را از دست دادیم ،،
تمام دستاوردهای محمدرضا پهلوی که پول ما را جز پنج پول ارزش دار قرار داد
بهترین دانشگاهها بنا کرد
اعزام دانشجویان با بورسیه دولتی به اروپا وامریکا

اما الان که کشور به ته چاه سقوط میکند ملت و این مردم از ترس خفه شده اند و سکوت کردند ویک عده ای که با ساندیس و کیک حالی به حال میشوند ودستمالهای چند متری در دست برای فرستادن جوانان این کشور به زندان وپای چوبه دار رقابت میکنند و این دستاورد انقلاب ضد ملی و میهنی سال ۵۷بود
و مردم در خواب وسکوت لانه کرده اند و انچنان از ترس بیتفاوت شده اند که اگر به خانه ووووو تجاوز کنند حرفی برای گفتن ندارند و با افتخار نگاه می کنند و بعد میگویند اینها عوامل استکبار بودند ��������������������������



سه شعر اعتراضی

چقدر تنهایی
چقدر غمگینم
تا آخر عمرم
تو رو نمی بینم

من از تو دل کندم
من از تو در رفتم
واسه فراموشی
به این سفر رفتم

نه توی ابرا و
نه اونور آبم
ولی توو آغوشت
دیگه نمی خوابم

نه خواب نه بیدار
سرم پر از حرفه
یه کوه پشتم بود
که فهمیدم برفه

لبای داغ کی
گرفت و آبت کرد؟
چشاش به هم ریختت
یواش خوابت کرد

میونمون مه بود
تو رو نمی دیدم
هنوز نباریدم
هنوز توو تردیدم

من از تو دل کندم
من از تو در رفتم
واسه فراموشی
به این سفر رفتم

چقدر توو خودتی
چراغِ خاموشی!
صدات غم انگیزه
از اونور گوشی

یه جاده از کلمه
جلوی پاهامه
تا آخر عمرم
غمات باهامه!

نه بادِ سرگردون
نه ماهیِ آبم
ولی تو آغوشت
دیگه نمی خوابم

من از تو دل کندم
من از تو در رفتم
تا آخر عمرم
فقط سفر رفتم

فاطمه اختصاری
زنِ این شعر تخت خوابیده
 مردِ این شعر تخت خوابیده
 بچّه ی شعر تخت خوابیده
شعر بی شخصیت شروع شده

 کارهایی که کرده خواهد شد:
 سفره و چای برده خواهد شد
 بعد صبحانه خورده خواهد شد
  پول مربوط به اجاره و قبض
 طبق عادت شمرده خواهد شد

اتفاقات غیرممکن ِشعر:
خودکشی، سکس، بچه آوردن
 عاشقی و تجاوز و مردن
بوس و دلتنگی و شکایت و حبس
سفر ِ با قطار و غم خوردن

فکرهایی که در سر آمده است:
 گندِ این زندگی در آمده است
 سایر ِ فکرها: نه! چیزی نیست!
حس: فقط مورمور ِشست ِپا
 که طبیعی ست، از مریضی نیست!

آخرش چی؟ ادامه دادن به
خواب هایی که بچه می بیند
 خواب هایی که مرد می بیند
خواب هایی که زن نمی بیند

فاطمه اختصاری من نمی‌آیم به هوش از پند، بیهوشم گذار

بحر من ساحل نخواهد گشت، در جوشم گذار

گفتگوی توبه می‌ریزد نمک در ساغرم

پنبه بردار از سر مینا و در گوشم گذار

از خمار می گرانی می‌کند سر بر تنم

تا سبک گردم، سبوی باده بر دوشم گذار

کرده‌ام قالب تهی از اشتیاقت، عمرهاست

قامت چون شمع در محراب آغوشم گذار

گر به هشیاری حجاب حسن مانع می‌شود

در سر مستی سری یک بار بر دوشم گذار

شرح شبهای دراز هجر از زلف است بیش

پنبه‌ای بر لب ازان صبح بناگوشم گذار

می‌چکد چون شمع صائب آتش از گفتار من

صرفه در گویایی من نیست، خاموشم گذار

Ghaseme