۱۳۹۵ مرداد ۳, یکشنبه

به حریم شخصی احترام بگذاریم

حریم شخصی

متاسفانه با گسترش اینترنت مساله ی حریم شخصی بیش از پیش در ایران زیر پا گذاشته می شود. هرچند قبل از آن هم ما شاهد این مساله چه از طرف مردم و چه از طرف حکومت ها بودیم.
می خواهم در این متن کوتاه فقط چند مورد کوچک که باید همه مان رعایت کنیم یادآور شوم. مطمئنا مسیر تغییر از تغییر من و شما می گذرد و رعایت اخلاق توسط ما اولین قدم برای داشتن جامعه ای آرمانی است:

موبایل هر فرد حریم خصوصی اوست. به هیچ قیمت و بهانه ای حق وارد شدن بدون اجازه به این حریم و خواندن هیچ مطلبی را نداریم.
راحتی، شک کردن، مهم نبودن مطالب داخل موبایل، صمیمیت، خیانت و... بهانه های خوبی نیستند.
اگر به کسی شک دارید به جای وارد شدن به حریم خصوصی اش او را رها کنید.

فوروارد کردن صحبت های خصوصی، اسکرین شات گرفتن از چت ها و... بدون اجازه یکی از زشت ترین کارهاست.
هدف هایی مثل خنده، انتقام، آموزش علمی!، افشاگری، انعکاس حرف های جالب، افتخار به یک ارتباط و... بهانه های خوبی برای انتشار عمومی یا خصوصی یک ارتباط خصوصی بدون اجازه ی طرف مقابل نیستند.

انتشار عکس های خصوصی دو نفره یا چند نفره بدون اجازه ی افراد دیگر داخل عکس صحیح نیست. خیلی راحت است که موقع گرفتن عکس به همه بگوییم:
بچه ها بیاین یک عکس برای اینستاگرام یا فیس بوکم بگیریم.
مگر اینکه عکس در محیطی عمومی باشد که حضور افراد دیگر در بک گراند تصویر اجتناب ناپذیر باشد.

رختخواب افراد، حریم خصوصی آنهاست.
کسی که به شما اعتماد می کند و با شما رابطه ندارد بدون اجازه اش حق بازگویی هیچ مطلبی را ندارید.
چه در مورد خوب بودن چه در مورد بد بودن رابطه. مگر اینکه طرف مقابلتان دکتر شما باشد!!
یادتان باشد کات شدن رابطه یا... بهانه های خوبی برای تایید روابط جنسی شما با کسی یا ذکر جزئیات آن بدون اجازه ی طرف مقابل نیست.

دوستی یک اتفاق دو طرفه است!
ما علاوه بر آنکه حق نداریم رازهای طرف مقابلمان را حتی بعد پایان دوستی در جایی بازگو کنیم حتی تایید دوستی خاصمان با کسی نیازمند اجازه ی اوست!
اگر نمی توانیم رازهای کسی را حفظ کنیم یا بدون اجازه ی او قرار است خاطرات شخصیمان و حتی دوستیمان را به فلانی که مثل داداشمه یا خواهرمه یا باهاش از این حرفا ندارم یا همه ی حرفامون پیش همه یا... اعلام کنیم بهتر است اصلا وارد روابط انسانی یا زناشویی نشویم.

دیگر اظهر من الشمس است که کارهایی مثل گوش دادن حرف های دیگران یا مکالمات تلفنی آنها یا دید زدن چت هایشان از بالای سر آنها یا... با هر بهانه ای که باشد از کنجکاوی تا دلسوزی تا... بسیار ناپسند است و باید از این رفتارها دوری کنیم.
آیا خودمان از اینکه کسی صحبت هایمان را گوش کند لذت می بریم؟

مسائلی مثل در زدن قبل از ورود به اتاق ها، دست نزدن به کیف دیگران بدون اجازه حتی برای برداشتن وسایل خودتان و حتی نپرسیدن سوال های بی دلیلی که طرف مقابل علاقه ای به پاسخ به آنها و ورود به آن مساله ندارد از بدیهی ترین مسائلی هستند که رعایت آنها در هر خانه باعث احترام همه ی افراد به حریم شخصی یکدیگر می شود.

در واقع بسیاری از سوالات دوستانه ی ما نقض حریم خصوصی افراد است. مخصوصا وقتی طرف مقابل علاقه ای به پاسخ به آنها ندارد. حتی قرار دادن فرد در رودروایسی یا فشار یا... برای پاسخ به هر مساله ی کوچکی که علاقمند به پاسخگویی به آن نیست یکی از موارد نقض حریم شخصی است.

در انتها یادمان باشد که روابط انسانی در کنار رعایت حریم خصوصی نیازمند صداقت و درستی و اعتماد است.
عدم صداقت طرف مقابل خیلی وقت ها ما را به شکستن حریم های خصوصی وسوسه می کند اما یادمان باشد که چاره اش دوری از افراد ناسالم و دروغگو است نه اینکه خود ما نیز یک بی اخلاقی دیگر را مرتکب شویم!!

و لازم به ذکر است که تمام این ورودها منوط به اجازه ی بدون فشار و خود خواسته ی طرف مقابل است. و اگر این اجازه به صورت خودخواسته داده شود در اینجا مساله از حالت حریم خصوصی خارج می شود.

از امروز کمی بیشتر مواظب رفتارمان، حرف هایمان، چت هایمان، درددل هایمان و... باشیم.

شعر ملی اعتراضی

برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم

حیف از آن عمر که در پای تو من سرکردم

عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران

ساده‌دل من که قسم های تو باور کردم

به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود

زآن همه ناله که من پیش تو کافر کردم

تو شدی همسر اغیار و من از یار و دیار

گشتم آواره و ترک سر و همسر کردم

زیر سر بالش دیباست تو را کی دانی

که من از خار و خس بادیه بستر کردم

در و دیوار به حال دل من زار گریست

هر کجا نالهٔ ناکامی خود سر کردم

در غمت داغ پدر دیدم و چون در یتیم

اشک‌ریزان هوس دامن مادر کردم

اشک از آویزهٔ گوش تو حکایت می کرد

پند از این گوش پذیرفتم از آن در کردم

بعد از این گوش فلک نشنود افغان کسی

که من این گوش ز فریاد و فغان کر کردم

ای بسا شب به امیدی که زنی حلقه به در

چشم را حلقه‌صفت دوخته بر در کردم

جای می خون جگر ریخت به کامم ساقی

گر هوای طرب و ساقی و ساغر کردم

شهریارا به جفا کرد چو خاکم پامال

آن که من خاک رهش را به سر افسر کردم


Mohsen Adelefard
، https://goo.gl/spaces/Z58AwkRGsY4FeA8dA

بازی جدیدپوکمون

اخیرا جنون بازی "پوکیمون" pokemon go ساخت شرکت "نینتندو" دنیا را فرا گرفته است. طبق اعلام "فوربس" روزانه ۲۰ میلیون کاربر از این برنامه استفاده می کنند و فقط طی دو روز، هفت و نیم میلیارد سود برای شرکت طراح این برنامه داشته است!
به گزارش سرویس فضای مجازیخبرگزاری صدا و سیما ، اخیرا جنون بازی "پوکیمون" pokemon go ساخت شرکت "نینتندو" دنیا را فرا گرفته است. طبق اعلام "فوربس" روزانه ۲۰ میلیون کاربر از این برنامه استفاده می کنند و فقط طی دو روز، هفت و نیم میلیارد سود برای شرکت طراح این برنامه داشته است!دکتر علی اصغر محکی، استاد دانشگاه های تهران در خصوص بازی پوکیمون در یادداشتی نوشت:   الگوی بازی این است که شرکت برای بعضی مکان ها آواتار مجازی تعریف می کند و مثلا وقتی کاربر میرود به خیابان سهروردی دم فلان کافی شاپ، توی دوربین موبایلش که روی این بازی تنظیم شده، چند تا "پوکیمون" شکار می کند و امتیاز می گیرد. بنابراین منبعد علاوه بر کلی موبایل به دست که مثل دیوانه ها سلفی میگیرن یا تو تلگرام غرق هستند، زامبی هایی را خواهیم دید که دوربین را گرفته اند به سمت ما و در حالی که به ریش بی خبری ما می خندند و دارند پوکیمونی را که جلوی ما نشسته (و ما نمیبینیم) را شکار میکنند، اجازه می دهند تا ما هم به ریش جنونشون بخندیم! این ایده خلاقانه برای شرکت سازنده اش این مزیت را دارد که در ازای گرفتن پول خوب از فلان مرکز تجاری یا فروشگاه (که دنبال مشتری و اجتماع آدمها هستند)، در حوالی آن نقطه، کلی حیوونک پوکیمون طراحی کنند و حتی به منزوی ترین نقاط آدم بفرستند! (موارد قتل و سرقت از طریق کشاندن کاربرها به نقاط خلوت هم گزارش شده و پلیس کشورهای دیگر در این خصوص به کاربران هشدار داده اند). چیزی که در مورد این بازی می تواند تامل برانگیز باشد، این است که در حالی که خیلی کشورها قدرت استحصال ثروت از داشته های موجود را ندارند، یه شرکت از « هیچ»، ثروت می سازد تا ثابت ...

[

به حریم شخصی احترام بگذاریم

حریم شخصی

متاسفانه با گسترش اینترنت مساله ی حریم شخصی بیش از پیش در ایران زیر پا گذاشته می شود. هرچند قبل از آن هم ما شاهد این مساله چه از طرف مردم و چه از طرف حکومت ها بودیم.
می خواهم در این متن کوتاه فقط چند مورد کوچک که باید همه مان رعایت کنیم یادآور شوم. مطمئنا مسیر تغییر از تغییر من و شما می گذرد و رعایت اخلاق توسط ما اولین قدم برای داشتن جامعه ای آرمانی است:

موبایل هر فرد حریم خصوصی اوست. به هیچ قیمت و بهانه ای حق وارد شدن بدون اجازه به این حریم و خواندن هیچ مطلبی را نداریم.
راحتی، شک کردن، مهم نبودن مطالب داخل موبایل، صمیمیت، خیانت و... بهانه های خوبی نیستند.
اگر به کسی شک دارید به جای وارد شدن به حریم خصوصی اش او را رها کنید.

فوروارد کردن صحبت های خصوصی، اسکرین شات گرفتن از چت ها و... بدون اجازه یکی از زشت ترین کارهاست.
هدف هایی مثل خنده، انتقام، آموزش علمی!، افشاگری، انعکاس حرف های جالب، افتخار به یک ارتباط و... بهانه های خوبی برای انتشار عمومی یا خصوصی یک ارتباط خصوصی بدون اجازه ی طرف مقابل نیستند.

انتشار عکس های خصوصی دو نفره یا چند نفره بدون اجازه ی افراد دیگر داخل عکس صحیح نیست. خیلی راحت است که موقع گرفتن عکس به همه بگوییم:
بچه ها بیاین یک عکس برای اینستاگرام یا فیس بوکم بگیریم.
مگر اینکه عکس در محیطی عمومی باشد که حضور افراد دیگر در بک گراند تصویر اجتناب ناپذیر باشد.

رختخواب افراد، حریم خصوصی آنهاست.
کسی که به شما اعتماد می کند و با شما رابطه ندارد بدون اجازه اش حق بازگویی هیچ مطلبی را ندارید.
چه در مورد خوب بودن چه در مورد بد بودن رابطه. مگر اینکه طرف مقابلتان دکتر شما باشد!!
یادتان باشد کات شدن رابطه یا... بهانه های خوبی برای تایید روابط جنسی شما با کسی یا ذکر جزئیات آن بدون اجازه ی طرف مقابل نیست.

دوستی یک اتفاق دو طرفه است!
ما علاوه بر آنکه حق نداریم رازهای طرف مقابلمان را حتی بعد پایان دوستی در جایی بازگو کنیم حتی تایید دوستی خاصمان با کسی نیازمند اجازه ی اوست!
اگر نمی توانیم رازهای کسی را حفظ کنیم یا بدون اجازه ی او قرار است خاطرات شخصیمان و حتی دوستیمان را به فلانی که مثل داداشمه یا خواهرمه یا باهاش از این حرفا ندارم یا همه ی حرفامون پیش همه یا... اعلام کنیم بهتر است اصلا وارد روابط انسانی یا زناشویی نشویم.

دیگر اظهر من الشمس است که کارهایی مثل گوش دادن حرف های دیگران یا مکالمات تلفنی آنها یا دید زدن چت هایشان از بالای سر آنها یا... با هر بهانه ای که باشد از کنجکاوی تا دلسوزی تا... بسیار ناپسند است و باید از این رفتارها دوری کنیم.
آیا خودمان از اینکه کسی صحبت هایمان را گوش کند لذت می بریم؟

مسائلی مثل در زدن قبل از ورود به اتاق ها، دست نزدن به کیف دیگران بدون اجازه حتی برای برداشتن وسایل خودتان و حتی نپرسیدن سوال های بی دلیلی که طرف مقابل علاقه ای به پاسخ به آنها و ورود به آن مساله ندارد از بدیهی ترین مسائلی هستند که رعایت آنها در هر خانه باعث احترام همه ی افراد به حریم شخصی یکدیگر می شود.

در واقع بسیاری از سوالات دوستانه ی ما نقض حریم خصوصی افراد است. مخصوصا وقتی طرف مقابل علاقه ای به پاسخ به آنها ندارد. حتی قرار دادن فرد در رودروایسی یا فشار یا... برای پاسخ به هر مساله ی کوچکی که علاقمند به پاسخگویی به آن نیست یکی از موارد نقض حریم شخصی است.

در انتها یادمان باشد که روابط انسانی در کنار رعایت حریم خصوصی نیازمند صداقت و درستی و اعتماد است.
عدم صداقت طرف مقابل خیلی وقت ها ما را به شکستن حریم های خصوصی وسوسه می کند اما یادمان باشد که چاره اش دوری از افراد ناسالم و دروغگو است نه اینکه خود ما نیز یک بی اخلاقی دیگر را مرتکب شویم!!

و لازم به ذکر است که تمام این ورودها منوط به اجازه ی بدون فشار و خود خواسته ی طرف مقابل است. و اگر این اجازه به صورت خودخواسته داده شود در اینجا مساله از حالت حریم خصوصی خارج می شود.

از امروز کمی بیشتر مواظب رفتارمان، حرف هایمان، چت هایمان، درددل هایمان و... باشیم.

شعر اعتراضی

غزلی از دهه ی هفتاد:

حالا برقص، رقص... در آغوش من برقص
من مرد می شوم... و تو مانند زن برقص

دست مرا بگیر که گم می کنم تو را
در تن، تنم، تنت... تتتن تن تتن برقص

من شعر می شوم که بگردم به دُور تو
حالا بیا جلوی همین انجمن برقص

چیزی مهم نبود، مهم نیست جز خودت
که اوّلاً... که ثانیاً و ثالثاً برقص!

از خود شروع کن وسط بازوان من
تا انفجار لحظه ی بی خود شدن برقص

بالا بیاور این همه عشق ِ سپید را
حالا سیاه مست بشو در لجن برقص

بر روی ریل های غم انگیز خودکشی
با سوت های پرهیجان ِ ترن برقص!

رقصید زن میان لباس عروسی ِ...
شاعر بلند شو... و میان کفن برقص!

سید مهدی موسوی
https://telegram.me/seyedmehdimoosavi2

@seyedmehdimoosavi2

مقاله من

پابلو نرودا هم قاط می‌زد

یک، برای نوشتن طنز داشتم دنبال داستانهای کتاب‌های دبستان می‌گشتم، مثل «چوپان دروغگو» که به ما می‌آموخت که دروغ گفتن باید اندازه مشخصی داشته باشد، وگرنه ممکن است آدم رئیس جمهور شود. و یک معنای رئیس جمهور شود در ایران یعنی بدبخت شود. خودتان نگاه کنید به سرنوشت رهبران کشور در صد سال اخیر. ناصرالدین‌شاه ترور شد، محمدعلی شاه هم که مجلس را به توپ بست و رفت به روسیه و آخر عمرش تبعید شد به ایتالیا و در همانجا برحمت ایزدی رفت. احمدشاه هم که از قنداق بیرون نیامده شد پادشاه و دائم از دربار فرار می‌کرد می‌رفت پیش مادرش، آخرش هم زندگی در پاریس را به حکومت در ایران ترجیح داد و در همانجا درگذشت. رضاشاه هم که شوخی شوخی از دهات آمده بود و اهل فرنگ نبود، بعد از شانزده سال که ایران را از یک مملکت محنت زده و مفلوک تبدیل به یک کشور متمدن و مدرن کرده بود، پاداشش را گرفت و وقتی در تنهایی در ژوهانسبورگ مرد، حتی پسرش هم حاضر نبود از او دفاع کند، در حالی که واقعا تنها حاکم قابل دفاع این مملکت همان رضاشاه بود.

حالا بیا سری بزنیم به نخست وزیران مملکت، کلا از 24 نخست وزیر در 37 سال حکومت پهلوی پنج نفر بطور طبیعی و در خانه و به دلیل بیماری مردند (قوام، ساعد، حکیم الملک، مرتضی قلی بیات، اقبال)، هفت نفر در تبعید مردند (مصدق، زاهدی، ازهاری، سهیلی، امینی، شریف امامی، علم)، محمد علی فروغی از شدت فشار سکته قلبی کرد، پنج نفر ترور شدند (هژیر، رزم آرا، منصور، علا، بختیار) یک نفر به این شرط نخست وزیری را رها کرد که اجازه بدهند که بلافاصله به خارج برود و دیگر برنگردد تا زمان مرگ (رجبعلی منصور) یک نفر در جمهوری اسلامی اعدام شد (هویدا) و یک نفر از آن 24 نخست وزیر هنوز زنده است. (آموزگار). یعنی در یک وضع مستقر مثل حکومت پهلوی، فقط بیست درصد از نخست وزیران کشور، وقتی قدرت را از دست دادند رفتند خانه و با مرض طبیعی مردند. البته اکثرشان یا متهم بودند که عامل اجنبی‌اند یا متهم بودند فراماسون‌اند.

جمهوری اسلامی هم داستانش همین طور است، اولین نخست وزیر بازرگان بود که چهل سال مبارزه کرد، شش ماه نخست وزیر بود، ده پانزده سال متهم و تحت تعقیب. بنی صدر هم که سی سال مبارزه کرد، یک سال رئیس جمهور شد و دوباره سی سال به تبعید رفت. از نخست وزیران جمهوری اسلامی رجایی و باهنر و موسوی بودند که دوتاشان ترور شدند و یکی‌شان بعد از بیست سال کناره گیری، حالا در معرض تعقیب است. از روسای جمهور بعد از بنی صدر هم رجایی ترور شد، خامنه‌ای یک دستش را از دست داد و زنده ماند و دیکتاتور شد و مردم یک سال شعار مرگ بر دیکتاتور علیه او می‌دادند، هاشمی رفسنجانی بعد از هشت سال که سردار سازندگی خوانده شد، به جایی رسید که شش عضو خانواده‌اش در خیابان کتک خوردند و بخشی از آنان تحت تعقیب‌اند و خودش هم حق حرف زدن ندارد، خاتمی هم که تکلیفش معلوم است. فکر می‌کنید در این مملکت چه سرنوشتی در انتظار آقای احمدی نژاد و خامنه‌ای است؟ نکته جالب این است که مملکتی که همه می‌دانند که اگر قدرت را در دست بگیرند، سر سالم به گور نمی‌برند، این همه هم نامزد ریاست جمهوری دارد. اصلا من برای چی دوباره افتادم گیر سیاست؟

دوم، آخرین بار که قیصر امین پور را در همان روزهای سخت ترور حجاریان دیدم، سخت غمگین بود. حالش از این جماعت نفرت انگیز درگاه و بارگاه شاعری آقا بهم می‌خورد. آخرین بار که صابری را در ساختمان شماره هشت خیابان الوند دیدم. صدایم کرده بود که قراری قدیمی را اجرا کنیم. آخرین سرمقاله گل آقا را داد بخوانم و گفت «اولین سرمقاله را دادم خواندی و بعد چاپش کردم، آخری‌اش را هم بخوان.» خواندم. گفت: «چی؟»، گفتم: «خوب بود!» گفت: «دیگر چه؟» گفتم: «شرافتمندانه تمامش کردید.» و شرافتمندانه تمامش کرده بود. قیصر و صابری رفتند و دست آنها از دنیا کوتاه شد و دست من از میهن. سید حسن حسینی هم رفت، با آن «براده‌هایش». تا آخر عمر تا که می‌دیدمش شعرش به یادم می‌آمد که «شاعری وام گرفت، شعرش آرام گرفت.» این اواخر اخراجش کرده بودند از دانشگاه رودهن. دهانش چاک و بست نداشت و ملاحظه اگر می‌خواست بکند که لابد از صد جا وام می‌گرفت و می‌شد ژوزفعلی خان شاعر. گاهی که در مورد آقا حرف می‌زد انگار پنکه گذاشته باشند جلوی جگر آدم.
Mohsen Adelefard
، https://goo.gl/spaces/Z58AwkRGsY4FeA8dA