۱۳۹۹ مرداد ۱۵, چهارشنبه

به وبلاگ محسن عادلی خوش امدید

این وبلاگ مطالب سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و هنری را انتشار می دهد و مورد نقد و انتقاد قرار می دهد از حضور شما عزیزان سپاسگزارم اگر لطف کنید و نظر خودتان را برای من بنویسید بسیار زیاد سپاسگزار می‌شوم،،
زیرا این نظرات باعث بهتر شدن وبلاگ میشوند،

به مناسبت روز جهانی بوسه💋😘می‌بوسمت در بین طالب‌ها نمی‌ترسیمی‌بوسمت در گوشه‌ی مسجد نمی‌لرزیدر بین عطر وحشی سنجد نمی‌لرزیمی‌بوسمت در بین بغض و سوگواری‌هامی‌بوسی‌ام در گیر انتحاری‌هامی‌بوسمت در تاکسی‌ها، در خیابان‌هاتو مومن هستیو نمازت بوسه هایت است@zanbarabariazadiگزیده‌ای از مصاحبه‌ی مجله‌ی زنان (آبان ۷۶) با فرح اصولی (نقاش مطرح و همسر "خسرو سینایی"):- خانم اصولي چند سال داريد و چند سال است ازدواج كرده‌ايد؟ ۴۳ ساله هستم، در ۲۴ سالگي ازدواج كردم و دو فرزند ۱۱ و ۹ ساله دارم. - خانم اصولي از آشنايي با همسر و ازدواجتان بگوييد. اول بگويم كه شوهر من همسر ديگری به نام گيزلا وارگا دارد. ايشان نقاش هستند و بسيار ارجمند و تاثيرهاي بسيار مثبتی بر من داشته‌اند. من ۱۳ سال از شوهرم و ۹ سال از گيزلا كوچك‌ترم و در دوره‌ای با آنها آشنا شدم كه تازه فارغ‌التحصيل شده بودم.خيلي چيزها را از اين دو نفر، كه شخصيت و سواد چشمگيري دارند، ياد گرفته‌ام و متقابلاً تاثيراتي هم بر آنها گذاشته‌ام. آشنايی ما از ساختن يك فيلم انيميشن شروع شد. آنجا هر سه با هم آشنا شديم و من به يك اندازه تحت تاثير شوهرم و گيزلا قرار گرفتم. - احتمالاً شيوه‌ی زندگی مثلثی شما، تبعاتی هم به دنبال داشته. لطفا برايمان از واكنش‌های بيرونی بگوييد. بله اين قضيه پيامدهاي فراواني داشته. مثلا مطبوعاتی‌ها زندگی ما را منفی و متحجرانه مي‌دانند. اين موضع‌گيری‌ها هم در نشريات دولتي و هم خصوصی وجود دارد. هر كدام از اين دو گروه، نگاه خاص خود را به زندگی سه‌نفره‌ی ما دارد. در حالي كه توجه زياد به زندگی خصوصی هنرمند و بايكوت‌كردن او رفتار ناپخته‌ای است.اولين نشانه‌ی روشنفكری، ظرفيت داشتن است. بايد به زندگي، اثر هنری يا تفكر فرد با ديد بازي نگاه و بعد رد يا قبولش كنيم. بايد به ياد داشته باشيم كه آدم‌ها حق حيات و انتخاب دارند. اين واكنش‌ها از طرف كساني كه ادعاي روشنفكری هم دارد خيلي عجيب است اما متاسفانه در مورد ما وجود دارد.يك بار پسرم را پيش پزشكي بردم گفت: "گلويش چرك كرده اما طبيعي است. هنرمندها معمولا به بچه‌هايشان توجه نمی‌كنند." من بی‌نهايت رنجيدم چون توجهی كه من و امثال من به بچه‌ها داريم با يك محاسبه ساده دو برابر بقيه است. - واكنش گيزلا در مورد ازدواجتان چه بود و اين موضوع چه قدر برايتان اهميت داشت؟ اصلاً اين ازدواج و رابطه‌ی سه‌نفره پيشنهاد گيزلا بود. ما سه نفر در آن لحظه بدون اينكه به جنسيت فكر كنيم به عاطفه‌اي كه بين هر سه ما ايجاد شده بود بها داديم.در اين زندگي به يقين هيچ كسالتي وجود نداشت اما زحمت و سختي‌هاي زيادي وجود داشت. چيزي كه ديگران در مورد ارتباط من و گيزلا خيال مي‌كنند اين است كه رقيب عشقی داشتن تجربه سختي است ولي من مي‌گويم چيزي كه در اين زندگی تجربه كرده‌ام نكته‌ای ظريف‌تر اما سخت‌تر از اين تحليل‌هاي ساده است. قضيه بيشتر به امتحانی دائمي و هر روزه شبيه است، امتحاني كه بايد در دل خودمان بدهيم و اگر آدم در دل خودش هم بخواهد دروغ بگويد، زندگی‌اش خيلی راحت تبديل به جهنم مي‌شود. اصل اين است كه بتوانيم همه چيز را ببخشيم. - ارتباط بين زن و مرد و اصلاً ازدواج بر اساس قانوني غريزي و تملك‌جويانه است. معمولاً در مقوله زناشويي سخاوت نمي‌گنجد واين باور به مشاركت گذاشتن عشق را سخت مي‌كند. ببينيد انحصارطلبي يك شكل عشق است و بخشيدن و بزرگواري شكلي ديگر.وقتی مثلا زنی می‌فهمد كه شوهرش با زنی رابطه دارد خيلي ضربه مي‌خورد اما در اين‌گونه موارد، زنان معمولاً بيش از آن كه به مسئله‌ی روابط جنسي آن دو فكر كنند، نگران عاشق‌شدن شوهرانشان به رقيبند.اين مقوله در كتاب جنس دوم سيمون دوبوار هم وجود دارد. خيلي از زناني كه در چنين موقعيتي قرار مي‌گيرند، براي تسكين خودشان مي‌گويند: "ارتباط جديد شوهرم عشق نيست، ارتباطي است كه دير يا زود تمام مي‌شود."اتفاقا وقتي فرد، سختی‌های زيادي را در رابطه با كسي تحمل كرده و لحظات باارزشي را از اوج تا سقوط داشته، از مرزهايی عبور كرده و از انحصارطلبي‌ها گذشته، طبيعي است كه وابستگي‌اش شديدتر مي‌شود چون بهاي پرداخت شده زيادتر بوده است.در عين حال نمي‌توانم برایتان توضیح دهم كه آدم چطور در آنِ واحد می‌تواند دو نفر را دوست داشته باشد. - خانم اصولي به نظر مي‌آيد كه شما طرح زندگيتان را براي ديگران پيشنهاد نمي‌كنيد؟ من با صداي بلند اعلام مي‌كنم كه زندگي‌ام شبيه هيچ كدام از مواردی نيست كه در اطراف اتفاق مي‌افتد.ما در يك خانه زندگي می‌كنيم. در يك آتليه كار می‌كنيم. همه مسائلمان به هم وصل است. من اصلاً ازدواج‌هاي دردناك مجدد را كه كاملاً به زندگی شخصی‌ام بی‌شباهت‌اند، رد مي‌كنم چون به حق انتخاب اعتقاد دارم و تحميل را به راحتی نمی‌پذيرم.خود ما شايد اگر دو سال زودتر يا ده سال ديرتر با هم آشنا می‌شديم، اين زندگی شكل نمی‌گرفت. يا اگر يكی از اعضای مثلث چيزی غير از اين بود، چنين تركيبی حاصل نمي‌شد. من كه حاضر نبودم با مرد ديگری در چنين زندگی‌ای شريك شوم و اين همه بها بپردازم. تازه عشق همه ماجرا نيست، وقتي قدم در راه گذاشتيد تازه اول امتحان پس‌دادن است. اين رياضت‌ها در حوصله‌ی همه نيست. @seyedmehdimoosavi2آخرین روزهای آبان بودمجلسِ سور و ساتِ چوپان بودمرغِ بی‌کلّه می‌دوید هنوز!نوبتِ ذبحِ گوسفندان بودهیچ جایی برای گرگ نبودمرغِ گردن‌دراز را خفه کردخوکِ غیرمجاز را خفه کرد!یک نفر گفت زیر لب: ما... ما...با قمه اعتراض را خفه کردچیز گوساله‌ها بزرگ نبود!!.ترس و شب بود و لرزش دندانخنجرِ دوست، قاتلِ خندان!- «کاش یک شب غذای گرگ شویملاأقل بهتر است از زندان...»گریه می‌کرد برّه‌ای شب و روز!در عزای قبیله رقصیدیمپشتِ هر قفل و میله رقصیدیمداخل آن طویله کشته شدیمداخل آن طویله رقصیدیمتا بدانند زنده‌ایم هنوز!جرم ما چیست؟ زندگی کردن!خوردن و سکس و برّه آوردنآنکه نی زد برای تنهاییبعد چاقو گذاشت بر گردنخاکِ پُرخون، همیشه خاک‌تر استآخرِ فیلم نیستم شایدتا که چاقوی او چه فرماید!می‌خورَد تکّه تکّه چوپان راآخر فیلم، گرگ می‌آیدآخرِ فیلم، ترسناک‌تر است!هفته‌ها در مسیر تکرارندابرها مثل ابر می‌بارندراه‌ها پاک می‌شود از خونگوسفندانِ ساده‌دل دارند ↓جشنِ نوزادِ تازه می‌گیرند!از فراسوی خواهشِ تن‌هارقص شلوارها و دامن‌هامن عزادار دوستان هستمکه به یک چیز دلخوشم تنها:همه یک روز خوب می‌میرند!!.آخرِ فیلم، ترسناک‌تر استآخرِ فیلم، ترسناک‌تر است....سید مهدی موسوی@seyedmehdimoosavi2