۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۰, جمعه

خاطرات یک دختر توریست از ایران

نتیجه سرکوب تمایلات جنسی  فاجعه بار است و نتایج غیر اخلاقی در جهان برای ایران عزیز پیش می اورد؟
قتل یک دختر بچه شش ساله از نتایج سرکوب تمایلات جنسی است؟؟
تجاوز به دختران و زنان چند خانواده توسط بسیجی های یکی از شهرستانهای اصفهان که در باغ خصوصی خودشان تفریح می کردند در جلوی چشمان مردان خانواده های انها جنایت دیگریست که فرمانده سپاه و بسیج امام جمعه از مزدوران حمایت کردند نتیجه بعدی ان است؟؟ و بسیاری جنایات دیگر

امروز توی خیابون راه میرفتم که یه آشغال عوضی از پشت بهم دست…»

برای خیلی ها این یک جملهء تلخ و آشناست. تجربه ای است که برای بیش از نیمی از مردمان سرزمین مادریمان. یا برای خودمان اتفاق افتاده یا برای نزدیکانمان. اما بجای حرف زدن راجع به این موضوع میخواهم داستانی خواندنی برایتان تعریف کنم. ماجرای دختری توریست از کشور تایلند که چند روزی است به تنهایی در ایران سفر میکند.

برای استراحت سری به گروه فیسبوکی «در ایران می بینمت«* زدم. با نوشتهء دختری به نام «کیت» مواجه شدم که از تجربهء این چند روز خود در ایران نوشته است.

(برای خواندن متن کامل به زبان انگلیسی اینجا کلیک کنید)

«الان که این متن را مینویسم در یک اتوبوس شبانه در مسیر اصفهان به شیراز نشسته ام. دقیقا مثل داستانهای بیشماری که در این گروه دیده بودم، من هم مهمان نوازی و مهربانی بی حد مردم ایران را تجربه کردم و چنین چیزی را تا بحال در هیچ کجای دنیا و بعد از سفر به ۳۲ کشور مختلف ندیده بودم.

اما میخواهم با شما راجع به تجربهء شخصی متفاوتی در ایران هم صحبت کنم که شاید برای مسافران خانمی که مثل من تنها سفر میکنند کمک کننده باشد.

من دختری بیست و چند ساله هستم که امروز روز هشتم سفرم در ایران است. سفری که قرار است چند روز دیگر هم ادامه داشته باشد. من سفرم را از تهران و بعد به کاشان و اصفهان شروع کردم و اکنون در مسیر شیراز هستم. متاسفانه در این یک هفته چندین بار تجربه های وحشتناکی داشتم که در تمام آنها مردانی مرا بصورت آشکار یا ناآشکار آزار دادند که بطور خلاصه میگویم:

تهران:

شب اول با یک توریست مرد سوئیسی در محل اقامتم آشنا شدم. وقتی که با هم وارد مترو شدیم، حس کردم کسی انگشتش را به پشت من میزند. مترو چندان شلوغ نبود و من سعی کردم فاصله بگیرم. البته هنوز مطمئن نیستم که از عمد بود یا تصادفی چون سرعت قطار مدام کم و زیاد میشد.

اتفاق بعدی عصر روز بعد بود که تنها به دربند رفته بودم. موقع برگشت دنبال تاکسی میگشتم به سمت تجریش. متاسفانه تاکسی ای که شماره تلفنش را داشتم نمیتوانست انگلیسی صحبت کند. مردی را در خیابان دیدم و از او خواستم پشت تلفن به راننده بگوید من کجا هستم. او چیزی به فارسی گفت و تلفن را قطع کرد و دوستانه به من گفت که من را پیش راننده میبرد. و من هم بشکل احمقانه ای حرفش را باور و به او اعتماد کردم و بر صندلی جلوی ماشین نشستم.

بعد از مدت کوتاهی شروع کرد به من عزیزم گفتن و قصد داشت دستش رو روی پای من بگذارد که من با اصرار گفتم نه و سرش داد زدم. ماشین در حرکت بود و او نمیگذاشت پیاده شوم. وقتی در ترافیک متوقف شد در را باز کردم که پیاده شوم، اما عصبانی شد و بزور دست من را گرفت و میخواست بین دوپایش بگذارد. سپس یکی از ترسناک ترین لبخندها را به من زد. هرجور بود از ماشین پیاده شدم و البته هنوز جای کبودی ها رو بازوی چپم وجود دارد.

اتفاق سوم در متروی تهران بود که من دنبال مسیر قطارها میگشتم که مردی بسرعت به سمت من آمد و باسنم را در دست گرفت و سریعا در بین جمعین ناپدید شد.

اتفاق چهارم وقتی میخواستم از میدان آزادی به برج میلاد تاکسی بگیرم بود. وقتی که با راننده راجع به قیمت چانه میزدم، راننده ای دیگر آمد و ساک من را برداشت و گفت من را به مقصد می برد. من هم دنبال ساکم راه افتادم. مرد اول خیلی عصبانی شد و به سمت مرد اول آمد و با هم شروع کردند به داد و بیداد و دعوا کردن.

من ساکم را برداشتم و از ماشین پیاده شدم و از هر دوی آنها فاصله گرفتم. رهگذری دیگر به من گفت که باید تاکسی از آژانس یا تاکسیرانی رسمی بگیرم که خیلی هم از آنجا دور نیست و من را به سمت آژانس میبرد. من خیلی از لطفش خوشحال و ممنون بودم تا اینکه دیدم او هم با من سوار تاکسی شد و کنار من نشست! من هرچه گفتم نه کسی گوشش بدهکار نبود!

آن مرد عکسهایی که روی مبایلش از ساحل و دریا و بطریهای ویسکی و وودکا داشت به من نشان میداد و به من و خودش اشاره میکرد. من سرم را [به علامت نه] تکان دادم.

بعد از مدتی او روی گوشی اش نوشت سکس و به من نشان داد. من گفتم نه و بعد از تمام آن اتفاقات سه روز گذشته حس میکردم این دیگر آخر دنیاست.

مرد کلمهء سکس را پاک کرد و نوشت عشق. من چیزی نگفتم وسرم را به سمت دیگر برگرداندم. بعد از آن او عکس آلت مردانه اش را از مبایلش نشانم داد و باز هم یکی دیگر از آن لبخندهای کریه را دیدم. سرش داد زدم نه و او از تاکسی پیاده شد و آرام دور شد انگار که هیچ اتفاقی نیافتاده بود.

اصفهان:

بعدازظهر روز ششم پشت قصر چهل ستون قدم میزدم. یک مرد از پشت سر به سمت من آمد و بسرعت و با خشونت راه من را سد کرد. سپس دست انداخت و باسنم رو گرفت. من با تمام توان جیغ کشیدم. مرد [به خیابان] فرار کرد و به سمت ماشینش رفت. دنبالش دویدم و از شمارهء

پلاکش عکس گرفتم.

به داخل چهل ستون برگشتم و درحالیکه بشدت ترسیده بودم و حالت تهوع داشتم کمی نشتسم. از شدت گریه و اشک می لرزیدم تا اینکه بالاخره خودم را جمع کردم و بعد از پرسیدن از مردم به ایستگاه پلیس در میدان امام رفتم و ماجرا را برایشان تعریف کردم. عکس پلاک را هم

تصویر پلاک خودروی فرد متعرض در چهل ستون

نشان دادم.

ابتدا گفتند که چون جمعه است نمیتوانم پرونده ای باز کنم و اگر حتی میتوانستم هم باید به ایستگاه پلیس دیگری که در حوزهء کاری مربوطه است بروم. گفتم فردا صبح زود از اصفهان میروم و برایشان اتفاقات دیگری که این چند روز پیش آمده بود تعریف کردم. هردو مامور پلیس بخوبی انگلیسی صحبت میکردند و به نظر آدمهای فهمیده ای آمدند. جزییات ماجرا را کامل گوش کردند و قول دادند که برای من پرونده ای باز خواهند کرد و پیگیر کار خواهند بود. البته من هنوز شک دارم که واقعا [در غیاب من] کاری انجام بدهند ولی به هر حال من آنچه در توانم بود انجام دادم.

روز هفتم سفر در ورزنه بودم. همه چیز خوب بود. واقعا همه چیز شگفت انگیز بود.

روزهشتم:

الان در اتوبوس شبانهء وی.آی.پی از اصفهان به شیراز نشسته ام. برای خودم دو بلیط خریدم که راحتتر باشم. اما ظاهرا فکر این را نکرده بودم که مرد پشت سرم ممکن است انگشتهای کثیفش رو دزدکی به سمت من بیاورد تا آرنجم را لمس کند. من ابتدا مطمئن نبودم چون وقتی نگاه کردم چیزی ندیدم. ولی دوباره اتفاق افتاد. این بار خیلی آرام و زیر چشمی به آرنجم نگاه کردم و انگشتانش رو دیدم که بازویم را لمس میکردند. از جا پریدم و بلند به او گفتم نه! اوکی نیست! مرد شانه هایش را بالا انداخت.

من از مترجم گوگل استفاده کردم و نوشتم » مرد پشت سرم به من دست زد» و به مردی که [در ردیف دیگر] هنوز بیدار بود نشان دادم. به آن مرد اول اشاره کرد و پرسید که آیا او بود؟ سرم را به نشان تایید تکان دادم. اما او هم شانه هایش را بالا انداخت و به مرد دیگری که خواب بود اشاره کرد. مطمئن نیستم آیا منظورش این بود که من هم باید بخوابم یا اینکه کسی که اینکار را کرده است مردی بود که خواب است.

این افتاقات واقعا زشت و تکان دهنده اند و من خیلی ناراحتم که چرا در چنین کشور زیبایی که اینقدر داستانهای محشر راجع به آن شنیده ام، این همه مردان ترسناک آزادانه در خیابانها راه میروند و به توریستهای زن دست درازی میکنند. البته به من گفتند که این اتفاقات هرگز برای زنان ایران رخ نمیدهد.

در هتل یا خانهء افرادی که میزبانم بودند اتفاقاتی که برایم افتاده بود را تعریف کردم. جوابهایی که گرفتم از این قرار است:

۱- این اتفاقات واقعا نادر است و هیچ وقت برای دختران ایرانی اتفاق نمی افتد. (فقط یک صاحب هتل در تهران به من گفت که این اتفاقات برای زنان ایرانی هم رایج است).

۲- آیا در شب اتفاق افتاد؟

۳- شاید بخاطر این بوده که دختر شرقی (تایلندی) هستی بوده. اما من دختری آلمانی هم دیدم و که سه بار این اتفاقات در تهران برایش پیش آمده بود. یکی از آن اتفاقات خیلی هم جدی و وحشتناک بود. من شماره تماس اون دختر را هم دارم اگر کسی بخواهد ماجرایش را بداند.

۴- احتمالا بخاطر شهرت کشور شماست. (اما ۵ تا از این اتفاقات بدون هیچ مکالمه ای رخ داد)

راستش بعد از تمام این ماجراها، من از سفر نتوانستم لذت چندانی ببرم. حتی دیگر نتوانستم به مردمی که میخواستند به من کمک و لطف کنند اعتماد کنم. دیگر نمیتوانم بفهمم چه کسی قصد خوب دارد و چه کسی قصد بد.

متاسفانه میخواهم مدت سفرم در ایران را کوتاه کنم و بزودی برگردم. این ماجراها را به این دلیل برایتان گفتم هم چون در سینه ام سنگینی میکرد و هم برای افزایش آگاهی مردم نسبت به این مشکلات. بخصوص برای دخترانی که قصد دارند به تنهایی به ایران سفر کنند.

اصلا قصدم این نیست که مردم ایران را در قالب کلیشه ای منفی قرار بدهم. من آدمهای خیلی خوبی هم اینجا دیدم. اما این اتفاقاتی که برای من افتاد واقعا غیرقابل قبول و ناراحت کننده است جرا که این مردها آزادانه در خیابان راه میروند و همان هوایی را که من نفس میکشم تنفس میکنند.

با مهر

کیت »

این ماجرا همین دو روز پیش اتفاق افتاده است. همینجا، روی پوست همین شهر. در همین پایتخت ایران و پایتخت جهان اسلام.

شاید شمای خواننده هم یکی از همان قربانیان باشید. یا یکی از نزدیکانتان قربانی این تعرضات خیابانی باشد.

حس عجیبی است وقتی فکر میکنم که اصلا شاید هم خود شما یکی از همان مردان متعرض و مجرمان و متجاوزان کف خیابانها باشید

همهء ما میدانیم که این فاجعهء آزار و مزاحمت های خیابانی به قدری گسترده شده که حتی دیگر متلک انداختن، دنبال کسی راه افتادن، با ماشین جلوی دخترها ایستادن، استفاده از واژه های کریه و زشت و جنسیتی خطاب به دختران و… امری عادی و حتی جزو روال زندگی شهری ما شده است.

اولین قدم برای درمان این عارضهء اجتماعی، شناخت و صحبت کردن راجع به آن است. باید فضایی فراهم شود که افراد قربانی بخاطر خجالت یا شرم و حیا، این درد را در سینه تحمل نکنند. دختری را میشناسم که از ترس محدودیتهای بیشتر پدر متعصب و غیرتی اش (این دو واژه برای من بشدت بار منفی دارند) هیچگاه از آنچه در خیابانهای شهر برایش پیش می آید حرف نمیزند. یاد بگیریم قربانی را سرزنش نکنیم. یاد بگیریم که قربانی محکوم نیست. یاد بگیریم که مبادا بخشی از گناه و مسولیت رفتار کثیف این بیماران جنسی کف خیابانها را به گردن قربانی بیاندازیم.

یاد بگیریم اگر دردی دوا نمیکنیم لااقل درد مضاعفی نباشم.

باید فضای بحث و شناخت این معضل فراهم شود. هیچ ارگان و مسوولی به فکر ریشه یابی علمی (و نه از آن حرفهای فله ای و حوزوی) نیست، نه کسی پیگیر اعتراض و درمان و حل موضوع است و نه کسی دستش برای پیگیری و مقابله به جایی بند است.

بیایید به یاری کودکان، به یاری دختران و زنان، به یاری همدیگر بشتابیم. این بیماری یک درد مزمن و فراگیر است.

برای خواندن متن کامل انگلیسی دختر توریست اینجا کلیک کنید**

۱۳۹۵ اردیبهشت ۵, یکشنبه

سرقت اشیاء تاریخی غار کلماکره

کلماکره» ششمین گنجینه بزرگ جهان که به تاراج رفت

  غار کَلْماکَره یک غار با اهمیت تاریخی در استان لرستان در غرب ایران است. این غار در شهرستان پلدختر در استان لرستان واقع شده‌است. در غار کلماکره آثار زیادی از ایران باستان به دست آمد که به دلیل بی تدبیری مسئولان همگی از کشور خارج گردید. کاسه‌های ماهی بادامی این غار بسیار معروف می‌باشد. تکوک‌های بسیار نفیسی از این خزانه ایران باستان به خارج از کشور قاچاق شد. گفته می‌شود که این خزانه یکی از مهم‌ترین خزائن دولت‌های ایران باستان مانند هخامنشیان و ساسانیان بوده‌است.

  چگونگی یافت شدن غار: کلماکره در شرق یکی از آخرین کوه‌های شهرستان پلدختر واقع شده است. پیشانی غار ۵۰/۱ متر جلوتر از پایین دهانه آن است و به همین دلیل این غار از دید پنهان است. کلماکره به صورت اتفاقی در سال ۱۳۶۸ توسط یک چوپان که در تعقیب یک بز گمشده از گله‌اش بود کشف شد.  
  
  او در دهانه غار کلماکره که دالانی طولانی و منتهی به تالارهای اصلی است یک سکه کشف کرد که این به کنجکاوی وی و کشف کل گنجینه انجامید. سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری پس از مدتی از وجود چنین غاری مطلع شد و گروهی را برای حفاظت از آن راهی کرد ولی باوجود بی‌لیاقتی‌ها همه‌ی اشیاء موجود در این غار که شامل سکه و تعدادی مجسمه نقره‌ای از اشکال حیوانات و جام‌های نقره‌ای که مربوط به اوایل حکومت هخامنشیان و اواخر دوره مادها بود توسط افراد محلی و قاچاقچیان از غار خارج شده بود.

شمار فراوانی از اشیا نفیس با قدمت تاریخی فراوان در کاوشهای غیر مجاز از این غار به دست آمده‌اند که در موزه‌های اروپایی مانند لوور و موزه بریتانیا و نیز موزه متروپولیتن نیویورک نگهداری می‌شوند. این اشیاء شامل پیکره‌ها، بشقاب‌ها و تکوک‌های نفیس هستند.

  شوربختانه از 2000 اثر غار کلماکره پلدختر تنها200 اثر باقی مانده و بیشتر آنها توسط قاچاقچیان از کشور خارج شده است.
-
پیشنهاد شما برای جلوگیری از این تاراج آثار ملی چیست؟ به نظر شما نباید قوانینی تصویب شود تا انگیزه‌ای باشد برای یابندگان این آثار ملی برای تحویل آن به سازمان میراث فرهنگی؟ (برای نمونه خرید این آثار از یابندگان یا اختصاص دادن برای نمونه یک درصد از فروش بلیط بازدیدکنندگان به یابنده و ....)

تمدن جیرفت ((حوزه هلیل رود))

مدن کهن جیرفت

   پیش گفتار

     قدیمی ترین تمدن شناخته شده جهان تمدن جیرفت است،  که فعلاً شامل شهرها و مناطق باستانی استان های کرمان و سیستان است،  امید است جوانان باهوش هر استان،  نسبت به کشف بخشی از این تمدن اقدام کنند.  در داستان های باستانی سومری از کشوری به ‌نام اربَتّە (اربت) سخن رفته،  که نسبت به میان‌ رودان در مشرق‌ زمین واقع شده بود.  گفته شده ارَتّە کشور پهناوری بود،  و نخستین پادشاهی جهان را داشت،  و سرزمینها و اقوام منطقه را زیر نفوذ فرهنگی خود اداره می کرد،  عدالت را در جهان بر قرار،  و مردم را با قانون آشنا کرده،  و به آنها یاد داده برادرانه در کنار  یکدیگر زندگی کنند،  و به دینها و عقاید یکدیگر احترام بگذارند،  و از تعدی بهم خودداری کنند.  اهل تاریخ از این تمدن بی ‌خبر بودند،  تا آنکه در سال ۱۳۷۹ نشانه های یک تمدن بزرگ و کهن یافت شد.  تمدنی در مرکز جنوب شرقی ایران‌،  که کلیت نظریۀ پیدایش تمدن های جهانی را زیر و رو کرد،  زیرا معلوم گردید که اینجا زادگاه و گهواره تمدن است. منبع:  فیلم های مستند، اینترنت و اطلاعات شخصی،  ادامه دارد و بازنویسی می شود.

   پرسش:  آیا  ارَتبّە (اربت) همان آریا ته (آریا) یا اورتی (اور) یا ارب (عرب) است؟



پرچم یا درفش شهداد،  اولین پرچم در تمدن جیرفت،  

  پرچم شهداد اولین پرچم جهان ــ  صفحه فلزی مربع شکل از جنس مس،  به ابعاد 23 در 23 سانتیمتر،  با میله ای که بالای آن عقاب بال گشوده قرار دارد.  نقش های روی درفش بسیار شگفت انگیزند،  گویی داستانی را تعریف می کنند،  داستانی از نعمت، آب، نخل، و سپاس.  در وسط درفش مردی خدای گونه بروی صندلی نشسته است،  شکل این صندلی بعد ها در آثار رومی دیده می شود.  بوضوح مشخص است مرد نشسته بر صندلی شخص مهمی است،  بزرگتر از دیگران،  دستی به کمر و دستی بسوی زنی دراز کرده،  که آن زن نیز گویا مهم است.  دو زن فرو دست و یک زن دور تر،  همگی کوزه هایی برای پیشکش در دست دارند.  درفش با زیبایی تمام به تصویر خورشید و کوه و آب و برف و نخل و شیر آراسته شده است،  و یادگاری گویا از داستان ناشناخته نیاکان ماست،  که ابتدای تاریخ تمدن را خبر می دهد.

زبان مردم تمدن جیرفت

      تا آنجا که معلوم است و من می دانم،  مردم تمدن جیرفت به پارسی حرف می زدند،  از نام اسامی شهر ها و روستا های تاریخی منطقه پیداست.  برای وزنها از چارک و سیر و من استفاده می کردند،  به مرکبات اورنگ  و نارنگ بادرنگ و... می گفتند که بعدآ  به شوش رفت و با ترکیب آرامی و غیره،  بجای گ، ج گرفت،  و مثلاً اورنگ شد اورنج،  و به زبان های اروپایی رفت، و سپس در زمان ورود پرتقالیها به جنوب ایران، نام پرتقال گرفت،  در این باره قبلاً توضیح نوشته ام،  به خلیج فارس رجوع شود.  از افعال مانند سی یعنی دیدن و می مال من،  و کلاً همین زبان پارسی حرف می زدند،  ریاضیات و عدد پی را شناخته بودند،  و عدد 12 را با اهمیت نجومی آن شناخته بودند،  و نشانه هایی از آنرا در ظروف بکار برده اند.  حدود4500 سال پیش،  بعد از سیل بزرگ و خراب شدن شهر جیرفت،  مردم بسیاری به شمال خوزستان و شهر شوش مهاجرت کردند،  زیرا آنجا از نظر آب و هوایی و کار کشاورزی و تولیدی،  مانند جیرفت بود،  که متعاقباً رونق بیشتری به ایلام بردند،  و همچنین در ادامه مهاجرت،  تمدن خودشان را به اروپا بردند،  و بسیاری از آثار زبانی و عبادتی را از خود در اروپا بیادگار گذاشتند.  البته تمدن جیرفت تنها در استان های کرمان و سیستان و بلوچستان کنونی ایران نبود،  بلکه در تمام ایران مرکزی و اطراف کویرها پراکنده بود،  اما کاوش نشده است،  زیرا اکثر این تمدن در زیر لایه های باستانی شهر ها قرار گرفته است،  امیدوارم جوانان باهوش علاقمند متخصص،  نسبت به یافتن و کاوش بیشتر این تمدن اقدام کنند.

شهر جیرفت

      در سال 2001 پس از سیل عظیم در بستر هلیل‌رود،  هزاران قطعه ظروف سنگی تراشیده شده با نقوش پیچیده و با موضوعات مشخص، شامل انواع مختلف گیاهان، درختان (بخصوص خرما)، حیوانات مانند بز، گاو نر، مار، پلنگ، عقرب، حیوانات ترکیبی و جنگل ‌های خیالی، اشکال اسطوره‌ ای و معماری،  که تا آن زمان زیر خروارها خاک مدفون مانده بود،  نمایان شد.  روز بعد تعداد زیادی از افراد در جست و جوی گنج و آثار چند هزار ساله،  به حاشیه هلیل رود هجوم آوردند.  آنها منطقه را به قطعات شش متر مربعی تقسیم کردند،  تا هر کس بتواند سهمی از این گنجینه ببرد.  کار این مردم روستایی تا مدتی به دلیل ناشناخته بودن منطقه تداوم یافت،  و آثار تاریخی مهمی از دست رفت.  اما در اواخر همان سال بود که با پیگیری رسانه ها و علاقمندان به میراث فرهنگی کشور،  هیات هایی از سوی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری برای شناسایی بیشتر به منطقه فرستاده شدند،  که حاصل آن ثبت بیش از 80 محوطه باستانی و آغاز کاوش های باستان شناسی در این منطقه بود.  گرچه کاوش های این گروه به کشف تندیسها و ظروف منحصر به فردی،  مانند آنچه توسط افراد محلی خارج شده بود پایان نیافت،  ولی این گروه توانست ساختاری قدیمی در این سایت پیدا کند،  که جزو زیگوراتها دسته بندی شد.  همچنین در این کاوش، شش گور، یک مرکز صنعتی و تعداد زیادی اشیای دیگر یافته شد،  که در میان آنها 25 مهر وجود داشت.  مهمتر از همه یک لوح گلی که نخستین سند خدشه ناپذیر از خط و نوشتار به حساب می آید یافته .

      شرایط مطلوب آب و هوایی در جیرفت و وجود انواع محصولات کشاورزی،  موجب شد تمدنی در این منطقه شکل بگیرد،  که در دوره باستان بهشت جهان محسوب می شده است.  به گفته باستان شناسان،  این منطقه باستانی به قدری غنی است،  که کار های پژوهشی در این منطقه تنها قطره ای از دریاست،  در واقع جیرفت سر فصل جدیدی را در تاریخ ایران و جهان باز خواهد کرد.  محوطه باستانی جیرفت در استان کرمان،  و نزدیک به شهر جیرفت،  به طول 400 کیلومتر در حاشیه رودخانه هلیل رود،  از کوه های هزار و لاله زار  تا رودخانه جازموریان، محوطه های تاریخی بسیاری شناسایی شده،  و به نظر می رسد در حدود 7 هزار سال پیش، مرکز نخستین تمدن بزرگ و با شکوه جهان بوده است.  تا مدتها چنین تصور می شد که کهن ترین تمدن جهان در سومر عراق پای گرفته است،  امّا کشف یک زیگورات (معبد) عظیم با قدمت بیش از پنج هزار سال،  آثار سنگی بسیار،  و همچنین کتیبه های آجری به خطی ناشناخته از منطقه جیرفت ایران،  باعث شد باستان شناسان با بررسی دوباره کتیبه هایی که از پیش در مناطق مهم باستانی کشف شده بودند،  اطلاعات بیشتری در باره این تمدن عظیم و ناشناخته به دست آورند،  در نهایت پس از تحقیقات فراوان به تعدادی کتیبه دست یافتند.

      از شهر جیرفت به نام های ارت، مکن، جارفت، گدر، جردس، جیربت، دسبوس، دقیانوس، دوزاری، رئوبارلس، قمادین، کارمانیا، کامادی، کمادی،  سبزواران،  و... یاد شده است.  مورخین و جهانگردان عقیده دارند،  که شهر جیرفت بر اثر سیل بنیان کن نابود گردیده،  خرابه های شهر قدیمی جیرفت در یک کیلومتری جیرفت فعلی (سبزواران) قرار دارد.  گویند جیرفت از دو کلمه «جیر» به معنی (پست و پایین) و «افت» به معنی (افتاده) تشکیل شده است،  و به طور کلی جیرفت به معنی (جلگه پست آبرفتی) است. ماجرای سیل عظیم جیرفت و هلیل رود،  یاد داستان طوفان نوح را زنده می کند.

      در یک کتیبه بدست آمده از خرابه های شهر اوروک (یا اور در جنوب بین النهرین)،  داستان کشمکش میان پادشاه سومر با فرمانروای سرزمین ثروتمندی به نام ارت ثبت شده،  در این داستان حماسی که در اوایل هزاره دوم پیش از میلاد و به خط میخی سومری نگاشته شده، چنین آمده است:   روزی انمرکار (پادشاه شهر اوروک) با فرستادن نماینده ای،  از حاکم ارت می خواهد تا استادان هنرمند و سنگ های گرانبها را برای ساخت معبد به اوروک بفرستد.  حاکم ارت هم در ازای فرستادن سنگ ها،  از پادشاه اوروک تقاضای غلّه می کند،  انمرکار غلّه را می فرستد، اما حاکم ارت از فرستادن سنگ ها سر باز میزند.

      ده سال بعد، انمرکار دوباره قاصدی به سرزمین ارت می فرستد،  و تقاضای خود را تکرار می کند،  عاقبت دو پادشاه به تفاهم می رسند،  و حاکم ارت هنرمندان و سنگ های زینتی را به سومر می فرستد.  در کتیبه دیگر،  پادشاه سومری سعی کرده بود با گذر از شهر شوش،  و 7 رشته کوه،  به سرزمین ارت یا ارتا حمله کند.

      بررسی دقیقِ این کتیبه ها و آثار کشف شده این نظریه را می رساند،  که شهر افسانه ای و گمشده ارت که در شرق ایران قرار داشته،   همان جیرفت است.  متن این کتیبه ها بیانگر آن است،  که حدود پنج هزار سال پیش،  میان بازرگانان ارت و بین النهرین ارتباط پیوسته ای وجود داشته،  و هنرمندان چیره دست ارت در ساخت کاخ ها و معابد به سومری ها کمک کرده اند.  در واقع تمدن عظیم سومر وامدار هنرمندان و صنعتگران جیرفت است.

      در حاشیه غرب هلیل رود،  در پشته بهجرد تا هوکرد آثاری از تمدن کهن،  با هزاران قطعه سفال و آجر وجود دارد،  که به آن دقیانوس گویند،  و سالهاست که محل تاخت و تاز قاچاقچیان آثار عتیقه است.  در اساطیر و افسانه های محلی آمده است،  ساختمان های قدیمی جیرفت از بهجرد تا کنارصندل به گونه ی به هم متصل بوده، که بزغاله می توانست بر پشت بام خانه ها، تمام مسیر30 کیلومتری را طی کند،  این موضوع نشانی از عظمت و بزرگی شهر دقیانوس دارد.  در طول 400 کیلومتر رودخانه هلیل تاکنون بیش از 100 منطقه غنی باستانی شناسایی شده است.  یکی از بقایای این تمدن عظیم تپه کنارصندل است،  که در 30 کیلومتری جیرفت قرار دارد، سازه های خشتی آن که به عنوان مرکز مذهبی استفاده می شده است،  و در بالای آن معبدی قرار دارد،  یکی از عظیم ترین زیگورات های یافت شده در دنیا،  با بیش از چهار میلیون خشت است،  این تپه قسمتی از شهری بوده،  که یک طرف آن وسعت دو کیلومتر داشته است، درباره این منطقه کار چندانی انجام نشده است. مسئولین منطقه می گویند،  5 سال کار در مقابل 100 سال کار در بین‌النهرین و خوزستان،  چیزی نیست،  در خوزستان فرانسوی‌ها با 2 هزار کارگر کار می‌ کردند،  در ‌حالی ‌که اینجا کارگرها در نهایت 200 نفر بودند.

   جالب ــ  1 ــ  جیرفت = جی + رفت،  یعنی جی با آب رفته شده است،  جی = بلند و طولانی و محل تجمع بزرگ،  که بعدها در عربی جیش شده است،  جی نام قدیم اصفهان و شهر ری بوده است.  مردم جی در هزاره سوم خ.ا،   بعد از سیل و آبگرفتگی بدلیل گرمایش زمین،  و آغاز پایاندوران یخبندان آخر،  به آنجا کوچ کرده و نام جی را با خود برده اند،  جی با تغییر آوا ری شده است،  و معنی خورشید و روشنایی هم گرفت.

   2  ــ  اگر شهر کهن تمدن جیرفت جی بوده باشد،  پس می تواند رود خانه جیحون نوشته شده در کتاب های دینی قدیمی مانند تورات،  می تواند هلیل رود کنونی باشد،  که در آن زمان بدلیل گرمایش زمین و آب شدن یخچال های کوه های شمال استان کرمان،  بسیار پر آب و سیل خیز بوده است.  همچنین می تواند شهر سوختهسی نامیده می شده،  بمعنی دیدگان و روشنایی، که بعدها سین و چین و سان و... شد.  سیحون رودی پر آب بوده،  که از این شهر می گذشته و اثر آن همچنان باقی است،  در این دو مورد تحقیقات بیشتری لازم است.

   رود جیحون = جیهون = جی = نام شهر + هون = باوقار و آرام = رود آرام و باوقار شهر جی، جهت اطلاع بیشتر به حروف الفبای تمدن جیرفت مراجعه شود.

   نظر یک خواننده وبلاگ:   تپه های کنار صندل جیرفت کاری رو که با کتابهای تاریخ کرد.. فیزیک کوانتوم با فیزیک کلاسیک نکرد...

   قاچاق آثار تاریخی

      از سال 2001 (1380) غارت و حفاری‌ های غیر مجاز در جیرفت شروع و تعداد زیادی از اشیا توسط قاچاقچیان برای فروش راهی بازار های خ تراکم مهر ها و سنگ وزن ها، جیرفت مرکز تجارت و خرید و فروش سنگ های قیمتی بوده است.

     زیگورات ــ  پیدا شده در کناره هلیل رود  کنار صندال،  در پایه 400 متر در 400 متر،  و مربوط به میانه هزاره چهارم پیش از میلاد می باشد. تحقیقاتی که در زمستان 2005 با کمک دستگاه های الکتریکی (مقاومت کهربائی) در تپه باستانی کنار صندال انجام شده،  نتیجه مقاومت زمین نشان میدهد،  که در عمق 12 متری زیر تپه ها، آثار و لایه هائی به مراتب قدیمیتر از لایه های فوقانی است،  وجود دارند.  قدیمی ترین زیگورات که تاکنون در بین النهرین یافت شده، مربوط به هزاره سوم پیش از میلاد،  در اوروک (اور) در پایه 120متر در 120 می باشد.  توجه نمایید حتی زیگورات جیرفت مانند بسیاری از دست آورد های جیرفت،  به اور میان رودان منتقل شده،  اما کوچکتر و کم اهمیت تر،  چرا و چگونه؟.

پرسش از عموم:  آیا دانش هرم های تاریخی آمریکای جنوبی و مرکزی،  از تمدن جیرفت گرفته شده،  و در ادامه آن است؟  آیا ایرانیان متخصص با کم کاری دست آورد های تاریخی خود را واگذار کرده اند؟

      نمونه خط ــ  نمونه هائی از خط بروی گل رس در هلیل رود پیدا شده،  که به خطی هندسی روی آن مطالبی نوشته شده،  و هنوز رمز گشایی نشده است،  ولی در کل روایت‌گر آنست که این مردم مخترع خط و زبان بوده اند،  نه سومریان،  به گفته کارشناسان این خط قرنها قدیمیتر از خط میخی است.  این خط یک خط سمبلیک (symbolic) نیست،  بلکه خطی یا (linear) است،  شامل خطوط مختلف که کنار یکدیگر قرار می گیرند.  لازم به ذکر است که تاکنون خط میخی به عنوان اولین و قدیمیترین نوع خط نوشتاری بحساب می آمده و زادگاه آن بین النهرین بوده است.

ارب ت Arabta

      حدود 120 سال پیش که برای اولین بار تمدن بین النهرین کشف گردید،  دانشمندان تاریخی فرنگ،  شتابزده با خوشحالی اعلام کردند،  که تمدن جهان از اینجا آغاز شده است.  سپس موهنجدارو در 3000 کیلومتری آنجا کشف شد،  و کمی آنها را سرگردان و سردرگم کرد.  ولی از وقتی که تمدن جیرفت در مسیر هلیل رود پدیدار شد،  اهل فن متوجه شدند که این تمدن کهن ترین تمدن جهان است.  تاکنون بسیار بسیار اندک از جیرفت باستانی یا ارب ت Arabtaکاوش شده است،  ولی در همین مقدار ناچیز آثار حیرت انگیز فراوانی بدست آمده است،  مانند نقش بزرگترین کاخ تاریخ باستان جهان با قدمت 4300 ساله،  با چندین طبقه و زیر بنایی زیرین 90 هزار متر مربع،  و بیش از 4 میلیون خشت،  و نقش های معماری با هنر های ستودنی فراوان. مشروح تمدن جیرفت 

      کشف ظروف گلی و سنگی و سنگ صابون،  با نقش های مار و پلنگ و کژدم،  که مهارت کار هنری و فنی آنها شگفت انگیز است،  چه ابزاری داشتند که می توانستند چنین شاهکار هایی را ایجاد کنند.  تمام نگارها چشم نشان دارند،  که نگینی براق برای چشم است،  چشم حیوانات گرد،  و چشم انسان بیضی و درشت کشیده شده. رابطه بین کژدم و زن در ظروف جالب است!. مردان روی ظروف قوی هیکل خوش قیافه هستند،  که خبر از سلامتی و تغذیه خوب است، نیم تنه بالای آنها برهنه و پائین تنه با پارچه زیبای دامن مانند پوشیده شده،  و شالی پهن در کمر و مو هایی بلند دارند،  و بیشتر چنگ در گلوی دو پلنگ نهاده

   عکس تعدادی از کتیبه های کشف شده قبلاً نوشته ام که نمونه این خطوط در اشیای باستانی کشور های اکوادور و پرو کشف شده

است که خود حکایت جالبی از دست های پشت پرده برای مسکوت ماندن این تحقیقات نشان می دهد،،
توضیح این که در لوح بدست امده تمدن جیرفت را بیش از پنج هزارو پانصد سال قبل از میلاد مسیح نام برده شده است اما چه اتفاقی بعد از نمایشگاه و جشنواره دبی افتاد که پرفسور مجید زاده کنار کشید و تمام اطلاعات اولیه به این صورت درامد و سریال تلویزیونی برای زیر سوال بردن تمدن جیرفت به نمایش در امد که همه ایران دوستان به آن اعتراض کردند؟وووووووو
فقط یک جواب این تمدن تمام دینها و دروغهایی که در طول تاریخ به انسان گفته شده بود زیر سوال می برد،،
عکسهای زیبا از آثار باستانی جیرفت گذاشتم از جمله لوح مورد سئوال که توسط خط شناسان سازمان ملل و اروپا خوانده نشده است و همین لوح راز های زیادی فاش می کند چرا؟؟خوانده نشده است اگر اظهارات گروه خارجی را قبول کنیم گفته که تمام خطوط تا ده هزار سال خوانده شده اما این لوح بیش از این قدمت دارد؟؟؟
و مجیدزاده هم کنار کشید